p last
چند تاتون عر زدین چند تاتونم هم پیوی هم کامنتا گفتین هپی اندو بزار
منم گفتم باشعههههه
همونه فقط تهشو عوض کردم
از دید کوک:
خب الان دیگه این آدمو بالا سرم ندارمممم
الانننن باایددد برم دنبالللل ا.تتتتت
ویو بیمارستان
ج: پرستار خانم جانگ ا.ت کجان؟
پرستار: آخر راهرو سمت چپ(فیلمای ایرانی:>>)
ج: ممنون
دویدم سمت اتاق
ضربان قلبم بالا رفته بود
چرا
چرا آخه اینکارو با ا.ت کردمممم
اگه اگه بچمون چیزیش بشه چی؟
اگه خود ا.ت چیزیش بشه چی؟
همه ی اینا تقصیر منه(نه تقصیر مایکیه)
رسیدم به اتاق
ج: ا (نفس نفس) ا.ت
هنوز بیهوش بود
مرتین: چه عجب دلت به حال ما سوخت
مارینا: آره بیچاره ا.ت
ج: خ خفه شو
که دکتر اومد
د: میدونستید ایشون حامله هستن؟
ج: ب بله
د: متاسفانه باید عملشون کنیم و به یه قلر جایگزین احتیاج داریم و تا چند ماه دیگه نمیتونیم گیر بیاریم و ایشون عملشون فردا شروع میشه
مر: چ چی؟
کوک:
رفتم رو سندلی(میدونم صندلیه:/)
نشستمو با دو تا دستام سرمو گفتم
حالا چیکار کنم؟
که یهو ی جرقه تو مغزم زد
شابد بتونم از آمریکا ی قلب براش گیر بیارم(مگه جنسه:/)
به منشیم تو آمریکا گفتم چند جا بره و بپرسه و بعلههه بالاخر یکی پیدا کردم(خیلیم که اون پیدا کرد😂🗿)
ویو شش سال بعد
ت: جونگ کیونگااااا
بابا گفت امروز میریم پیک نیکککک
جونگ کیونگ: اولاااااا(هورا)
یهنی بتاخوره با بابا میهیم پیت تیت؟(یعنی بالاخره با بابا میریم پیک نیک)
ت: آرههههههه
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
بیاین اینم هپی اند حالشو ببرین:)
اصن دیگ سد اند نمینویسم😐🖤
منم گفتم باشعههههه
همونه فقط تهشو عوض کردم
از دید کوک:
خب الان دیگه این آدمو بالا سرم ندارمممم
الانننن باایددد برم دنبالللل ا.تتتتت
ویو بیمارستان
ج: پرستار خانم جانگ ا.ت کجان؟
پرستار: آخر راهرو سمت چپ(فیلمای ایرانی:>>)
ج: ممنون
دویدم سمت اتاق
ضربان قلبم بالا رفته بود
چرا
چرا آخه اینکارو با ا.ت کردمممم
اگه اگه بچمون چیزیش بشه چی؟
اگه خود ا.ت چیزیش بشه چی؟
همه ی اینا تقصیر منه(نه تقصیر مایکیه)
رسیدم به اتاق
ج: ا (نفس نفس) ا.ت
هنوز بیهوش بود
مرتین: چه عجب دلت به حال ما سوخت
مارینا: آره بیچاره ا.ت
ج: خ خفه شو
که دکتر اومد
د: میدونستید ایشون حامله هستن؟
ج: ب بله
د: متاسفانه باید عملشون کنیم و به یه قلر جایگزین احتیاج داریم و تا چند ماه دیگه نمیتونیم گیر بیاریم و ایشون عملشون فردا شروع میشه
مر: چ چی؟
کوک:
رفتم رو سندلی(میدونم صندلیه:/)
نشستمو با دو تا دستام سرمو گفتم
حالا چیکار کنم؟
که یهو ی جرقه تو مغزم زد
شابد بتونم از آمریکا ی قلب براش گیر بیارم(مگه جنسه:/)
به منشیم تو آمریکا گفتم چند جا بره و بپرسه و بعلههه بالاخر یکی پیدا کردم(خیلیم که اون پیدا کرد😂🗿)
ویو شش سال بعد
ت: جونگ کیونگااااا
بابا گفت امروز میریم پیک نیکککک
جونگ کیونگ: اولاااااا(هورا)
یهنی بتاخوره با بابا میهیم پیت تیت؟(یعنی بالاخره با بابا میریم پیک نیک)
ت: آرههههههه
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
بیاین اینم هپی اند حالشو ببرین:)
اصن دیگ سد اند نمینویسم😐🖤
۲۰.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.