راهبه
برش زمانی *** ۳ ساعت بعد
_ بدنم درد میکنه.... خیلی هم درد میکنه
_ ایییییییییییییی
_ با بدن درد رفتم تو حال و خودمو پرت کردم تو حال
_ بلند شدم و رفتم تو آشپز خونه و یه قرص خوردم ... نمی دونم قرص چی بود سه تا از همون قرص رو انداختم تو دهنم و قورت دادم
_ رفتم تو اتاقم تا سرمو گذاشتم انگار بیهوش شدم
# اخیش خستگیم در رفت .... فکر کنم تا الان ساکورا بیدار باشه
# ساکورا غذا نمی___
# خوابیدی ؟
# ولش کن هر چقدر استراحت کنه براش بهتره
# خب ببینم غذا چی درست کرده مگومی
# این قرص های خواب آور رو کی خورد___
# این بچه عقل نداره ....
# هوی هوی ... ساکورا ... ساکورا ....
_ چشمامو بزور باز کردم .... بله ... بابا
# پاشو بچه نباید بخوابی
_ چرا ؟ ......* خوابش برد *
# ساکورا
_ بیدارم ... بیدارم
# باید بلند شی غذا بخوری
_ نه من می خوام بخوابم
# پاشو
+ و بله دوستان گوجو ساکورا رو پرنسسی بغل کرد و برد رو مبل گذاشت ...
# همینجا بشین تا من برم برات غذا بریزم
_ بابا .... من باید بالا بیارم
# رو مبل بالا نیاری هااااا .... تازه مبل رو تمیز کردم
# بیا تو این پلاستیک بالا بیار
_ بده من ...
+ و بله ساکورا هرچی تو معدش بود رو بالا آورد
# عجب سرمایی خوردی
+ ساتورو هم پشت ساکورا را رو آروم میزد تا راحت تر بالا بیاره
# بازم هست
_ نه ........... * بالا آوردن *
# هر چی خورده بودی ریختی بیرون ....
_ تموم شد
# معدت خالی شد
_ خیلی زیاد بالا آوردم... نفس نفس میزدم
# یکم آب می خوای ؟
_ نه اونم بالا میارم
# پس الان چیکار کنم نمی تونی غذا هم بخوری .... اگه غذا نخوری از دستت میدم عزیزم
# تو بغلم گرفتمش .... سرشو ناز کردم
_ بغل بابا خیلی خوب بود .... من همیشه دوست دارم بابا منو بغل کنه ...
# یکم آروم که شدی بعد غذا میخوریم
_ باشه ..* لبخند زدن *
# همون طوری که تو بغلم بود ... تلوزیون رو روشن کردم و راهبه ۲ رو گذاشتم
+ *نویسنده شما عاشق فیلم ترسناکه ... راهبه دو هم دیدم *
_ بدنم درد میکنه.... خیلی هم درد میکنه
_ ایییییییییییییی
_ با بدن درد رفتم تو حال و خودمو پرت کردم تو حال
_ بلند شدم و رفتم تو آشپز خونه و یه قرص خوردم ... نمی دونم قرص چی بود سه تا از همون قرص رو انداختم تو دهنم و قورت دادم
_ رفتم تو اتاقم تا سرمو گذاشتم انگار بیهوش شدم
# اخیش خستگیم در رفت .... فکر کنم تا الان ساکورا بیدار باشه
# ساکورا غذا نمی___
# خوابیدی ؟
# ولش کن هر چقدر استراحت کنه براش بهتره
# خب ببینم غذا چی درست کرده مگومی
# این قرص های خواب آور رو کی خورد___
# این بچه عقل نداره ....
# هوی هوی ... ساکورا ... ساکورا ....
_ چشمامو بزور باز کردم .... بله ... بابا
# پاشو بچه نباید بخوابی
_ چرا ؟ ......* خوابش برد *
# ساکورا
_ بیدارم ... بیدارم
# باید بلند شی غذا بخوری
_ نه من می خوام بخوابم
# پاشو
+ و بله دوستان گوجو ساکورا رو پرنسسی بغل کرد و برد رو مبل گذاشت ...
# همینجا بشین تا من برم برات غذا بریزم
_ بابا .... من باید بالا بیارم
# رو مبل بالا نیاری هااااا .... تازه مبل رو تمیز کردم
# بیا تو این پلاستیک بالا بیار
_ بده من ...
+ و بله ساکورا هرچی تو معدش بود رو بالا آورد
# عجب سرمایی خوردی
+ ساتورو هم پشت ساکورا را رو آروم میزد تا راحت تر بالا بیاره
# بازم هست
_ نه ........... * بالا آوردن *
# هر چی خورده بودی ریختی بیرون ....
_ تموم شد
# معدت خالی شد
_ خیلی زیاد بالا آوردم... نفس نفس میزدم
# یکم آب می خوای ؟
_ نه اونم بالا میارم
# پس الان چیکار کنم نمی تونی غذا هم بخوری .... اگه غذا نخوری از دستت میدم عزیزم
# تو بغلم گرفتمش .... سرشو ناز کردم
_ بغل بابا خیلی خوب بود .... من همیشه دوست دارم بابا منو بغل کنه ...
# یکم آروم که شدی بعد غذا میخوریم
_ باشه ..* لبخند زدن *
# همون طوری که تو بغلم بود ... تلوزیون رو روشن کردم و راهبه ۲ رو گذاشتم
+ *نویسنده شما عاشق فیلم ترسناکه ... راهبه دو هم دیدم *
۹۶۸
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.