[پارت پنجم]
[پارت پنجم]
خب خیلی شب خوبی بود خیلی زیاد خوش گذشت خب دیگه دوستام کم کم می خواستن برن و هنوز بابت رفتار دیشبشون ناراحت بودنو همش معذرت خواهی میکردن خب من خوشم نمی یومد یکی بخاطر همچین چیزایی ازم معذرت خواهی کنه بهشون گفتم بابا بخشیدم دیگه بسه اوناهم بد از این ک من بخشیدمشون رفتن بد از این ک رفتن خونه ساکت ساکت شده بود و ی حس خیلی خوبی بود تا این ک باز یکی در زدددددد با صدای بلند گفتم کیههه بازززز رفتم درو باز کردم دیدم تهیونگع😐 وقتی دیدم اونه زود درو بستم شوکه شده بودم گفت خانم کوچولو درو باز کن وقتی گفت خانم کوچولو دلم میخواست یکی بزنم تو اون دهنش
ا/ت: اینجارو از کجا پیدا کردیییی...
تهیونگ : تا درو باز نکنی نمی گم زود باش دیگه علف زیر پام سبز شد
درو براش باز کردم اما نزاشتم بیاد تو
ا/ت: خب درو باز کردم بگو کی بهت گفته...؟
تهیونگ : خب دیشب با یکی از دوستات دوست شدم و شمارشو ازش خواستم و اون بهم شمارشو داد و امروز بهش پی ام دادم و ادرس همه تونو خواستم اونم آدرس همه تونو بهم داد اولین نفر اومدم پیش تو😌✨
ا/ت: آها خب چرا اول اومدی پیش من
تهیونگ : ای بابا چقدر سوال می پرسی نمی خوای بزاری بیام تو پاهام درد گرفت
ا/ت: خب باشه بیا داخل
تهیونگ : اومدم 🌚✨
تهیونگ: خونه قشنگی داری
تهیونگ: ا/ت میشه بگی چندسالته و اهل کجایی
ا/ت: نه:/
تهیونگ : چرا؟!
ا/ت: خب چرا بگم
تهیونگ:خب مگه چی میشه نمیخوام بخورمت ک
ا/ت: خب ن نمی خوری خب باشه میگم خب 22 سالمه و اهل بوسانم اما سئول زندگی می کنم
تهیونگ : آها ینی فقط سه سال اختلاف سنی داریم خوبه 😹😭
ا/ت: هوم
تهیونگ: ام خب خیلی خوشحال شدم ک دیدمت دیگه من برم زیادی وایسادم نصف شبم هست
ا/ت: خب خیلی خوشحال شدم ک اومدی
تهیونگ: ممنون خب دفه بد حتما ی چیزی با خودم میارم😂
ا/ت: چ چیزی مثلا
تهیونگ: هیچ هرچی ک ب ذهنم برسه راستی ا/ت میشه ی روز توهم بیایی خونه من
ا/ت: اره میام
تهیونگ: مرسی
تهیونگ:ا/ت راستی میشه شمارتو بهم بدی
ا/ت: از همون دوستم ک آدرس خونمو ازش گرفتی از همونم شمارمو بگیر 😂
تهیونگ: باشه من برم دیگه بای
ا/ت: باشه برو
خب من واقعا برم😂خب می دونم خیلی بد بود
خب خیلی شب خوبی بود خیلی زیاد خوش گذشت خب دیگه دوستام کم کم می خواستن برن و هنوز بابت رفتار دیشبشون ناراحت بودنو همش معذرت خواهی میکردن خب من خوشم نمی یومد یکی بخاطر همچین چیزایی ازم معذرت خواهی کنه بهشون گفتم بابا بخشیدم دیگه بسه اوناهم بد از این ک من بخشیدمشون رفتن بد از این ک رفتن خونه ساکت ساکت شده بود و ی حس خیلی خوبی بود تا این ک باز یکی در زدددددد با صدای بلند گفتم کیههه بازززز رفتم درو باز کردم دیدم تهیونگع😐 وقتی دیدم اونه زود درو بستم شوکه شده بودم گفت خانم کوچولو درو باز کن وقتی گفت خانم کوچولو دلم میخواست یکی بزنم تو اون دهنش
ا/ت: اینجارو از کجا پیدا کردیییی...
تهیونگ : تا درو باز نکنی نمی گم زود باش دیگه علف زیر پام سبز شد
درو براش باز کردم اما نزاشتم بیاد تو
ا/ت: خب درو باز کردم بگو کی بهت گفته...؟
تهیونگ : خب دیشب با یکی از دوستات دوست شدم و شمارشو ازش خواستم و اون بهم شمارشو داد و امروز بهش پی ام دادم و ادرس همه تونو خواستم اونم آدرس همه تونو بهم داد اولین نفر اومدم پیش تو😌✨
ا/ت: آها خب چرا اول اومدی پیش من
تهیونگ : ای بابا چقدر سوال می پرسی نمی خوای بزاری بیام تو پاهام درد گرفت
ا/ت: خب باشه بیا داخل
تهیونگ : اومدم 🌚✨
تهیونگ: خونه قشنگی داری
تهیونگ: ا/ت میشه بگی چندسالته و اهل کجایی
ا/ت: نه:/
تهیونگ : چرا؟!
ا/ت: خب چرا بگم
تهیونگ:خب مگه چی میشه نمیخوام بخورمت ک
ا/ت: خب ن نمی خوری خب باشه میگم خب 22 سالمه و اهل بوسانم اما سئول زندگی می کنم
تهیونگ : آها ینی فقط سه سال اختلاف سنی داریم خوبه 😹😭
ا/ت: هوم
تهیونگ: ام خب خیلی خوشحال شدم ک دیدمت دیگه من برم زیادی وایسادم نصف شبم هست
ا/ت: خب خیلی خوشحال شدم ک اومدی
تهیونگ: ممنون خب دفه بد حتما ی چیزی با خودم میارم😂
ا/ت: چ چیزی مثلا
تهیونگ: هیچ هرچی ک ب ذهنم برسه راستی ا/ت میشه ی روز توهم بیایی خونه من
ا/ت: اره میام
تهیونگ: مرسی
تهیونگ:ا/ت راستی میشه شمارتو بهم بدی
ا/ت: از همون دوستم ک آدرس خونمو ازش گرفتی از همونم شمارمو بگیر 😂
تهیونگ: باشه من برم دیگه بای
ا/ت: باشه برو
خب من واقعا برم😂خب می دونم خیلی بد بود
۱۸۷.۷k
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.