p2
جین: اقای لی بابا: بفرما کیم جین: گفتن قراره ببریمتون خونه چوبی بابا: چرا؟؟؟خیریه؟؟؟؟کیم حرف بزننن جین: قربان خانواده جئون داره حمله میکنه بابا:واییییی پاشووو پاشوو جین: کجا پاشم بابا:بمیری. زیا دخترم پاشو برو دوتا لباس بردار به داداشت و ننت بگو پاشو زیا:😐 جان من؟ بابا:دختره تمبل زود باش زیا: ببند شدم رفتم پیش ماما .مامانننننننن پاشو دوباره دارسم فرار میکنیم عه ماما کجایییییی ماما: زیااااا اون حنجرت رو یه روز میکشم میارم به شکمت وایسا من چی کار کنم حنجرس دای شما نمشنوی گناه من چیه که باباش میاد تو پدر: زود باشین زود باشین بعد با دو میره بیرون زیاو مامانش:😐 پرش زمانی:رسیدن خونه : زیا رفت لباساش رو بچیته صدایی شنید ولی اهمیت نداد و دوباره و دوباره...
۳۹.۷k
۲۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.