ادامه ی پارت یک(جا نشد باهم بذارم سوری)
ساعت به 00:٠٠ رسید و جین درحالی که لبتاب فرانکلین دستش بود و روی صندلی فلزی مینشست تا کارشو شروع کنه، سراغ نامجونی رو گرفت که اصلا اونجا نبود. فرانکلین هم فقط بهش گفته بود که روی یه تخت خوابیده و وقتی که جین کارش تموم بشه فرانکلین نامجونو بهش میده...
-نگفتید. کیو باید هک کنم؟
جین با اخم پرسید.
*خیلی خب بهت میگم... تو باید برای من یه.......
فاک! تنها کلمه ای که ادم میتونست اونجا بکار ببره همین بود! فــــــاک! فاک به این زندگی ای که جین داشت...
موهاش با مدل گوجه ای بالای سرش بسته شده بود و به نرمی حرکات رقص رو انجام میداد... اهنگ carol of the bells با صدای بلند توی سالن پخش میشد و باعث انرژی گرفتن دختر میشد. همونطور که حرکاتی که حفظ بود رو میرفت، گوشیش ویبره رفت. حرکاتش رو متوقف کرد و به سمت موبایلش که گوشه ای روی سکو بود، رفت. با دیدن شماره ناشناسی که بهش پیام Hello baby رو داده بود اخم کرد و کنجکاو شد تا ببینه این خر که مزاحم تمریناتش شده کیه. به پیویش رفت و کاری کرد که برای فرد مقابل دو تا تیک بیوفته و کارش راحت بشه. همونطور که میخواست پیامی بفرسته، توسط دوست بچگیاش صداشد:
^جولیا؟ خوبی؟
اون لبخندی که فقط مخصوص آنجلینا بود رو زد و سمتش برگشت:
+هی بیبی گرل من اوکیم. تو خوبی؟
^اوم... چیشده که اونجوری به گوشیت نگا میکردی؟
با یاداوری موضوع لبخندش ماسید و گفت:
+یه شماره ناشناس اومده گفته سلام بیبی. منم فقط برای اینکه مطمئن بشم...
^اون نیست؟
با دیدن اخم رفیقش با ناراحتی سرشو پایین انداخت و گفت:
+خب چیه؟ ممکنه بخواد برگرده... اون وقت من...
^ردش میکنم میره... درسته میس آلفیکا؟
جولیا که با دیدن اخم رفیقش پوکر شد، انگشت فاکش رو بالا اورد و گفت:
+جیزاس! نکنه فک کردی بهش محل میدم؟ بره گوهشو بخوره مرتیکه سگ صفت...
^افرین... این دختر رفیق منه!
و بعدش حرکت معروفشون رو باهم رفتند...
-نگفتید. کیو باید هک کنم؟
جین با اخم پرسید.
*خیلی خب بهت میگم... تو باید برای من یه.......
فاک! تنها کلمه ای که ادم میتونست اونجا بکار ببره همین بود! فــــــاک! فاک به این زندگی ای که جین داشت...
موهاش با مدل گوجه ای بالای سرش بسته شده بود و به نرمی حرکات رقص رو انجام میداد... اهنگ carol of the bells با صدای بلند توی سالن پخش میشد و باعث انرژی گرفتن دختر میشد. همونطور که حرکاتی که حفظ بود رو میرفت، گوشیش ویبره رفت. حرکاتش رو متوقف کرد و به سمت موبایلش که گوشه ای روی سکو بود، رفت. با دیدن شماره ناشناسی که بهش پیام Hello baby رو داده بود اخم کرد و کنجکاو شد تا ببینه این خر که مزاحم تمریناتش شده کیه. به پیویش رفت و کاری کرد که برای فرد مقابل دو تا تیک بیوفته و کارش راحت بشه. همونطور که میخواست پیامی بفرسته، توسط دوست بچگیاش صداشد:
^جولیا؟ خوبی؟
اون لبخندی که فقط مخصوص آنجلینا بود رو زد و سمتش برگشت:
+هی بیبی گرل من اوکیم. تو خوبی؟
^اوم... چیشده که اونجوری به گوشیت نگا میکردی؟
با یاداوری موضوع لبخندش ماسید و گفت:
+یه شماره ناشناس اومده گفته سلام بیبی. منم فقط برای اینکه مطمئن بشم...
^اون نیست؟
با دیدن اخم رفیقش با ناراحتی سرشو پایین انداخت و گفت:
+خب چیه؟ ممکنه بخواد برگرده... اون وقت من...
^ردش میکنم میره... درسته میس آلفیکا؟
جولیا که با دیدن اخم رفیقش پوکر شد، انگشت فاکش رو بالا اورد و گفت:
+جیزاس! نکنه فک کردی بهش محل میدم؟ بره گوهشو بخوره مرتیکه سگ صفت...
^افرین... این دختر رفیق منه!
و بعدش حرکت معروفشون رو باهم رفتند...
۳.۹k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.