PART 25
♡My Wrong♡
لطفا قبل خوندن فیک یه آهنگ غمگین بزار تو گوشت 😂😂
ویوی ا/ت
رفتم تو اوتاقش دنبالش
رفت و کتش رو در آورد و نشست
رو تخت و دستش رو بهم قفل کرد و سرش روگزاشت رو دستش
من هم پشت در بسته ایستاده بودم جلوش ترسیده بودم که سرش رو آورد بالای و گفت
_ ت......
ادامه ..........
_ تو چطور جرعت کردی همچین کاری کنی
+ چی ؟
_دارم با آرومی میگم
+منمتوجه نمیشم
_ جواب بده (با داد )
+(سکوت از روی ترس )
_ با توام چرا اینکار رو کردی
_ تو منو خورد کردی
(با داد همش رو گفت )
_چرا جواب نمیدی
_حالا بهت نشون میدم
ویوی ادمین
جونگکوک پرسرعت رفت سمت ا/ت و ا/ت رو کنار زد و در رو قفل کرد و توهم تعجب کرده بودی که چیکار میکنه که بعد قفل کردن در به سمت تخت هولت مده و روت خیمه میزنه
که متوجه کارش میشی
+اَ اَ ربا باب چیکار میکنی
_ تو میگه باکره گیت رو ندادی بهش چی میشه به منم بده (نیش خند عصبی )
+چی میگی من من با کره ام
_به من دروغ میگی آره (داد )
(با دادش شروع به لرزیدن کردی وگریه های آروم که کوک بلند شد از روت و گفت )
_اَه لعنتی (باداد )
تو سریع رو تخت نشستی و لباست رو درست کردی که جونگکوک
《زد گل بغل تخت رو شکست که دستش زخمشد و پر از خون شد 》
ویوی ا/ت توی ذهنش
مامانم همیشه میگه تو این موقعیت ها طرف مقابلم رو آروم کنم و با هاش حرف بزنم ولی من میترسم مامانم
ولی به حرفت گوش میدم باید یه تلاشی کنم و بدونم چرا انقدر عصبانیه
ولی آخه کار اشتباهی نکردم ولی اگه همینجوری ادامه پیدا کنه یه اتقاق بزرگتر میوفته
که ترق ( همون صدای شکستن گلدون )
از جات پریدی و از فکر و خیال اومدی بیرون
_ ارباب
_ همش تقصیر توئه تو
از دستش خون میومد
تو سریع بلند شدید و شونه های پهنش رو گرفتی و گفتی
+خواهش میکنم میتونی حرف بزنیم
جونگکوک دستت رو رد میکنه و میگه
_حرف حرفی برای گفتن نمونده
+ دوباره تو با دستات صورتش رو قاب میکنی که بهت با خشم و عصبانیت نگاه میکنه
تو دستش رو میگیری و میشو نی گوشه دیوار
که می بینی ساکت شده و داره بهت
نگاه میکنه رفتی و آب آوردی براش
و کنارش نشستی
انگار که کارت رو درست انجام دادی
ولی بازم می ترسیدی
با ترس و دستای لرزون
(بچه ها اونجا که رو ا/ت خیمه میزنه ا/ت از اون موقع از ترس زیاد دستش هی میلرزه و سرده )
آروم گفتی که :
+ م
******************************
چقدر حال میده عضیتتون میکنم
فیک رو جای حساس تموم میکنم 🤣🤣🤣
لطفا قبل خوندن فیک یه آهنگ غمگین بزار تو گوشت 😂😂
ویوی ا/ت
رفتم تو اوتاقش دنبالش
رفت و کتش رو در آورد و نشست
رو تخت و دستش رو بهم قفل کرد و سرش روگزاشت رو دستش
من هم پشت در بسته ایستاده بودم جلوش ترسیده بودم که سرش رو آورد بالای و گفت
_ ت......
ادامه ..........
_ تو چطور جرعت کردی همچین کاری کنی
+ چی ؟
_دارم با آرومی میگم
+منمتوجه نمیشم
_ جواب بده (با داد )
+(سکوت از روی ترس )
_ با توام چرا اینکار رو کردی
_ تو منو خورد کردی
(با داد همش رو گفت )
_چرا جواب نمیدی
_حالا بهت نشون میدم
ویوی ادمین
جونگکوک پرسرعت رفت سمت ا/ت و ا/ت رو کنار زد و در رو قفل کرد و توهم تعجب کرده بودی که چیکار میکنه که بعد قفل کردن در به سمت تخت هولت مده و روت خیمه میزنه
که متوجه کارش میشی
+اَ اَ ربا باب چیکار میکنی
_ تو میگه باکره گیت رو ندادی بهش چی میشه به منم بده (نیش خند عصبی )
+چی میگی من من با کره ام
_به من دروغ میگی آره (داد )
(با دادش شروع به لرزیدن کردی وگریه های آروم که کوک بلند شد از روت و گفت )
_اَه لعنتی (باداد )
تو سریع رو تخت نشستی و لباست رو درست کردی که جونگکوک
《زد گل بغل تخت رو شکست که دستش زخمشد و پر از خون شد 》
ویوی ا/ت توی ذهنش
مامانم همیشه میگه تو این موقعیت ها طرف مقابلم رو آروم کنم و با هاش حرف بزنم ولی من میترسم مامانم
ولی به حرفت گوش میدم باید یه تلاشی کنم و بدونم چرا انقدر عصبانیه
ولی آخه کار اشتباهی نکردم ولی اگه همینجوری ادامه پیدا کنه یه اتقاق بزرگتر میوفته
که ترق ( همون صدای شکستن گلدون )
از جات پریدی و از فکر و خیال اومدی بیرون
_ ارباب
_ همش تقصیر توئه تو
از دستش خون میومد
تو سریع بلند شدید و شونه های پهنش رو گرفتی و گفتی
+خواهش میکنم میتونی حرف بزنیم
جونگکوک دستت رو رد میکنه و میگه
_حرف حرفی برای گفتن نمونده
+ دوباره تو با دستات صورتش رو قاب میکنی که بهت با خشم و عصبانیت نگاه میکنه
تو دستش رو میگیری و میشو نی گوشه دیوار
که می بینی ساکت شده و داره بهت
نگاه میکنه رفتی و آب آوردی براش
و کنارش نشستی
انگار که کارت رو درست انجام دادی
ولی بازم می ترسیدی
با ترس و دستای لرزون
(بچه ها اونجا که رو ا/ت خیمه میزنه ا/ت از اون موقع از ترس زیاد دستش هی میلرزه و سرده )
آروم گفتی که :
+ م
******************************
چقدر حال میده عضیتتون میکنم
فیک رو جای حساس تموم میکنم 🤣🤣🤣
۵.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.