پارت سوم ......
پام گیر کرد که هاجون از دستم گرفت
و یکی از پشتم گرفت
بلند شدم و صاف وایسادم
برگشتم که یونگی رو دیدم
یونگی: هی تو پسر یادت ندادن به اموال کسی دست نزنی!
ا.ت: هی یونگی مامانم اینجاست برو بیرون ( آروم )
هاجون با اخم نگاهش میکرد
رفتیم بیرون
ا.ت: هی یونگی چتهههه آخه
شوگا: چمه؟! اون بهت دست زد
ا.ت: شوگاااا چرا دست از سرم برنمیدارییی
شوگا: من هیچ وقت ولت نمیکنمممم
دوست دارم میفهمییی
ا.ت: هوففففف شوگا......
هاجون اومد بیرون
هاجون: میبینم که بازم همون شوگای قبلی هستی ( پوزخند)
شوگا: تو چی میگی جوجه
هاجون: ا.ت رو اذیت نکن
شوگا : تو کی هستی که در مورد ا.ت حرف میزنی
می خواستم دیگه بس کنن
ا.ت: بسههه
بازم به جر و بحث ادامه میدادن
که تلفنم زنگ خورد
ا.ت: میشه بس کنیددد ( جیغ)
هر دو ساکت شدن
تلفنو جواب دادم
ا.ت: بله؟
...........
پارت بعد و یکم بعد میزارم🌚
و یکی از پشتم گرفت
بلند شدم و صاف وایسادم
برگشتم که یونگی رو دیدم
یونگی: هی تو پسر یادت ندادن به اموال کسی دست نزنی!
ا.ت: هی یونگی مامانم اینجاست برو بیرون ( آروم )
هاجون با اخم نگاهش میکرد
رفتیم بیرون
ا.ت: هی یونگی چتهههه آخه
شوگا: چمه؟! اون بهت دست زد
ا.ت: شوگاااا چرا دست از سرم برنمیدارییی
شوگا: من هیچ وقت ولت نمیکنمممم
دوست دارم میفهمییی
ا.ت: هوففففف شوگا......
هاجون اومد بیرون
هاجون: میبینم که بازم همون شوگای قبلی هستی ( پوزخند)
شوگا: تو چی میگی جوجه
هاجون: ا.ت رو اذیت نکن
شوگا : تو کی هستی که در مورد ا.ت حرف میزنی
می خواستم دیگه بس کنن
ا.ت: بسههه
بازم به جر و بحث ادامه میدادن
که تلفنم زنگ خورد
ا.ت: میشه بس کنیددد ( جیغ)
هر دو ساکت شدن
تلفنو جواب دادم
ا.ت: بله؟
...........
پارت بعد و یکم بعد میزارم🌚
۸.۶k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.