قرار ناخواسته پارت ۲
ادامه ی ویو ا.ت
رفتم پایین که صبحانه بخورم مامانم گفت الان دیگه ظهره وایسا یه نیم ساعت دیگه ناهار بخور.بعدم داداشم شروع کرد به قهه قهه زدن.داداشم چند سال از من کوچیک تره و بنابرین قدش هم ازم کوتاه تر و همیشه میخنده حتی به ترک دیوار بخاطر همینم هست که بهش میگم کوتوله ی شاد.
راوی: خب خب بریم سر اصل مطلب
ساعت ۱۲ رسیدن به خونه ی هه جین
تا زنگ رو زدم درو باز کرد و منو کشید داخل و در رو بست. دست منو کشید نشوند روی صندلی
+ آخ دستم کنده شد پدرصگ
= خب خب
+ خب و درد ایییییی دستممم
= تو باید کاری کنی که اون از تو بدش بیاد.
+ چی کی کجا برای چی من کیم تو کیی؟
= قراری که قرار میباشد تو بجای بنده بروی را میگویم اسکل خدا
+ اهان😐 خب حالا قرار کی هست؟
هه جین نگاهی به ساعش انداخت و گفت
= دقیقاً ۴ ساعت و ۳۰ دقیقه دیگه یعنی ساعت ۵
+ خب پدرهپو ( منظورم همون پدرصگ میباشد خواستم یکم باکلاس بازی در بیارم🤣) چرا چند روز پیش نگفتی من الان لباس ندارم چه گوهی بخورم
= وایسا عنتر
هه جین رفت و یه چندست لباس خیلی هپویی اورد( این دوستان ما زیبایی ها دوستاشتن ها و ابراز علاقه را با فهش بیان میکنند)
= بیا یکی یکی این بیست تا لباس را بپوش ببین کدوم از اینها بهت میاد عنتر
+ بیست تاااااااااااااااااااا
داشتم بیستومین لباس رو میپوشیدم چون هه جین پسند نمی کرد( توقع ندارین که مرحله به مرحله ی لباس پوشیدن و نپسندیدنه هه جین رو براتون بنویسم)( عکس لباس رو براتون میزارم) بالاخره آخریو پسند کرد.بعد به مامانم اینا زنگ زدم گفتم امروز خونه ی هه جین میمونم
بقیشو بعدن مینویسم
رفتم پایین که صبحانه بخورم مامانم گفت الان دیگه ظهره وایسا یه نیم ساعت دیگه ناهار بخور.بعدم داداشم شروع کرد به قهه قهه زدن.داداشم چند سال از من کوچیک تره و بنابرین قدش هم ازم کوتاه تر و همیشه میخنده حتی به ترک دیوار بخاطر همینم هست که بهش میگم کوتوله ی شاد.
راوی: خب خب بریم سر اصل مطلب
ساعت ۱۲ رسیدن به خونه ی هه جین
تا زنگ رو زدم درو باز کرد و منو کشید داخل و در رو بست. دست منو کشید نشوند روی صندلی
+ آخ دستم کنده شد پدرصگ
= خب خب
+ خب و درد ایییییی دستممم
= تو باید کاری کنی که اون از تو بدش بیاد.
+ چی کی کجا برای چی من کیم تو کیی؟
= قراری که قرار میباشد تو بجای بنده بروی را میگویم اسکل خدا
+ اهان😐 خب حالا قرار کی هست؟
هه جین نگاهی به ساعش انداخت و گفت
= دقیقاً ۴ ساعت و ۳۰ دقیقه دیگه یعنی ساعت ۵
+ خب پدرهپو ( منظورم همون پدرصگ میباشد خواستم یکم باکلاس بازی در بیارم🤣) چرا چند روز پیش نگفتی من الان لباس ندارم چه گوهی بخورم
= وایسا عنتر
هه جین رفت و یه چندست لباس خیلی هپویی اورد( این دوستان ما زیبایی ها دوستاشتن ها و ابراز علاقه را با فهش بیان میکنند)
= بیا یکی یکی این بیست تا لباس را بپوش ببین کدوم از اینها بهت میاد عنتر
+ بیست تاااااااااااااااااااا
داشتم بیستومین لباس رو میپوشیدم چون هه جین پسند نمی کرد( توقع ندارین که مرحله به مرحله ی لباس پوشیدن و نپسندیدنه هه جین رو براتون بنویسم)( عکس لباس رو براتون میزارم) بالاخره آخریو پسند کرد.بعد به مامانم اینا زنگ زدم گفتم امروز خونه ی هه جین میمونم
بقیشو بعدن مینویسم
۲.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.