تو با قلب من آن کردی
تو با قلب من آن کردی
که هیچ فراقی با هیچ نگاهِ چشم براهی نکرد
چنان به آتشم کشاندی
که خاکستر احساسم هیچ کجای ِ جهانم یافت نشد...
روح من زخمی ست
زخمی عمیق
که هجران تو به جانم انداخت
بُردی مرا از خویش
به گونه ایی که
دست بر گریبانم با بغض و دلتنگی
تا از هر چه هست و نیست
نازک دلم سازی
تنگ دلی آواره ام
افسرده خیال در گردش ایام
که جز جای ِ خالی تو نمیدهدم آزارم ...!!
که هیچ فراقی با هیچ نگاهِ چشم براهی نکرد
چنان به آتشم کشاندی
که خاکستر احساسم هیچ کجای ِ جهانم یافت نشد...
روح من زخمی ست
زخمی عمیق
که هجران تو به جانم انداخت
بُردی مرا از خویش
به گونه ایی که
دست بر گریبانم با بغض و دلتنگی
تا از هر چه هست و نیست
نازک دلم سازی
تنگ دلی آواره ام
افسرده خیال در گردش ایام
که جز جای ِ خالی تو نمیدهدم آزارم ...!!
۵.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۱