𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۱۶
(پرش زمانی)
بعد تمرین بشدت خسته شدم امروز مربی هممون سوجیون بود حرصم میگیره از این که اون فقط به ما دستور میده ولی خودش تمرین نمیکنه
یک گوشه افتادم که ته اومد و پیشم نشست
ته_خوابم میادددد
_سرتو بزار رو پام بخواب
دراز کشید و سرشو روی پاهام گذاشت چشاشو بست
ته_یک چیزی کمه همیشه میگن بوس لالا
خنده ریزی کردم و لبشو بوسیدم
ته_حالا کامل شد
طولی نکشید که چشاشو بست و خواب رفت به کیوت خوابیدنش لبخندی زدم و خودم به دیوار تکیه دادم و خواب رفتم
گوشی رو از جیبم در اوردم زنگ میخورد تهیونگ بود وصل کردم
ته_کودوم گوری هستی عوضی؟
_ت.تهیونگ چیشده؟
ته_دیگه نمیخوام ریختتو ببینم تو لیاقت منو نداری عوضی(ته بچم دلش نمیاد اینارو بگه بهتون)
_تهیونگ چیشده؟
از اون طرف گوشی صدای یک دختر اومد
..._چرا زنگ زدی به اون دختره ی اشغال
بعد انگار گوشی رو از دست تهیونگ گرفت و فوحش میداد
..._اگه یکبار دیگ به تهیونگ من زنگ بزنی دمار از روزگارت در میارم اشغال هرزه بی لیاقت
اشکام پی در پی میریختن گوشی از دستم افتاد و بارون شدت گرفت
یهو دوباره همدن لشکر ارمی ها بهم حمله کردن و هیچ غلطی در برابرشون نتونستم بکنم و اونا هم منو به باد کتک گرفتن تا حدی کتکم زدن که جون برام نموند کمی بعد احساس کردم که صدای جین و نامجون میاد که دارن منو نجات میدن
مونی_برین اونطرف ولش کنین
جین_ول کنین دختر بیچاره رو عوضیا
یهو از خواب پریدم و به خودم اومدم که نامجون و حیت درحال تکون دادنم بودن و تهیونگ هم غش کرده بود رو زمین
جین_هی بیدار شد تکونش نده
نامجون دیگه تکونم نداد و منم گیج و منگ بودم
مونی_باز دوباره کابوس دیدی؟
سرمو به معنی اره تکون دادم
جین_خدایا این دختر طفلک تا کی باید کابوس ببینه؟
با دیدن تهیونگ تو اون حالت مو به تنم سیخ شد سریع رفتم پیشش هرچی تکونش دادم بیدار نشد
_ت.تهیونگگگ بیدار شووو
جین_اروم باش بابا انقد خسته بود که خوابیده بود بعد وقتی دید تو اونجوری باز گریه میکنی تو خواب از حال رفت نکن خوابه میترسه تو خواب
_اوه راست میگی بیاین حداقل ببریمش توی اتاق بخوابه اینجا سفته کمرش درد میگیره
جین و نامجون با کمک من بردیمش تو اتاق رو تخت خوابوندیمش بعد از اتاق خارج شدیم سرم گیج رفت که جین دستمو گرفت
جین_خوبی ا.ت؟
_اره خوبم ممنون
مونی_ولی به نظر خوب نیستی رنگت پریده
_فک کنم به حاطر کابوسه
جین_توهم باید بری استراحت کنی
_باشه پس من میرم بخوابم
رفتم تو اتاق کنار ته خوابیدم دستش دور کمرم حلقه شد و منو کشید تو بغلش
ته_خیلی ترسیدم...دوباره کابوس بود؟
_هوم🥲💔
ته_نترس عشقم دیگه تموم شد
خودمو جا کردم تو بغلش
_بهش فکر نکنیم دیگ بخوابیم خستم
ته_اوکی
_خوب بخوابی عشقم..............
بعد تمرین بشدت خسته شدم امروز مربی هممون سوجیون بود حرصم میگیره از این که اون فقط به ما دستور میده ولی خودش تمرین نمیکنه
یک گوشه افتادم که ته اومد و پیشم نشست
ته_خوابم میادددد
_سرتو بزار رو پام بخواب
دراز کشید و سرشو روی پاهام گذاشت چشاشو بست
ته_یک چیزی کمه همیشه میگن بوس لالا
خنده ریزی کردم و لبشو بوسیدم
ته_حالا کامل شد
طولی نکشید که چشاشو بست و خواب رفت به کیوت خوابیدنش لبخندی زدم و خودم به دیوار تکیه دادم و خواب رفتم
گوشی رو از جیبم در اوردم زنگ میخورد تهیونگ بود وصل کردم
ته_کودوم گوری هستی عوضی؟
_ت.تهیونگ چیشده؟
ته_دیگه نمیخوام ریختتو ببینم تو لیاقت منو نداری عوضی(ته بچم دلش نمیاد اینارو بگه بهتون)
_تهیونگ چیشده؟
از اون طرف گوشی صدای یک دختر اومد
..._چرا زنگ زدی به اون دختره ی اشغال
بعد انگار گوشی رو از دست تهیونگ گرفت و فوحش میداد
..._اگه یکبار دیگ به تهیونگ من زنگ بزنی دمار از روزگارت در میارم اشغال هرزه بی لیاقت
اشکام پی در پی میریختن گوشی از دستم افتاد و بارون شدت گرفت
یهو دوباره همدن لشکر ارمی ها بهم حمله کردن و هیچ غلطی در برابرشون نتونستم بکنم و اونا هم منو به باد کتک گرفتن تا حدی کتکم زدن که جون برام نموند کمی بعد احساس کردم که صدای جین و نامجون میاد که دارن منو نجات میدن
مونی_برین اونطرف ولش کنین
جین_ول کنین دختر بیچاره رو عوضیا
یهو از خواب پریدم و به خودم اومدم که نامجون و حیت درحال تکون دادنم بودن و تهیونگ هم غش کرده بود رو زمین
جین_هی بیدار شد تکونش نده
نامجون دیگه تکونم نداد و منم گیج و منگ بودم
مونی_باز دوباره کابوس دیدی؟
سرمو به معنی اره تکون دادم
جین_خدایا این دختر طفلک تا کی باید کابوس ببینه؟
با دیدن تهیونگ تو اون حالت مو به تنم سیخ شد سریع رفتم پیشش هرچی تکونش دادم بیدار نشد
_ت.تهیونگگگ بیدار شووو
جین_اروم باش بابا انقد خسته بود که خوابیده بود بعد وقتی دید تو اونجوری باز گریه میکنی تو خواب از حال رفت نکن خوابه میترسه تو خواب
_اوه راست میگی بیاین حداقل ببریمش توی اتاق بخوابه اینجا سفته کمرش درد میگیره
جین و نامجون با کمک من بردیمش تو اتاق رو تخت خوابوندیمش بعد از اتاق خارج شدیم سرم گیج رفت که جین دستمو گرفت
جین_خوبی ا.ت؟
_اره خوبم ممنون
مونی_ولی به نظر خوب نیستی رنگت پریده
_فک کنم به حاطر کابوسه
جین_توهم باید بری استراحت کنی
_باشه پس من میرم بخوابم
رفتم تو اتاق کنار ته خوابیدم دستش دور کمرم حلقه شد و منو کشید تو بغلش
ته_خیلی ترسیدم...دوباره کابوس بود؟
_هوم🥲💔
ته_نترس عشقم دیگه تموم شد
خودمو جا کردم تو بغلش
_بهش فکر نکنیم دیگ بخوابیم خستم
ته_اوکی
_خوب بخوابی عشقم..............
۲۳.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.