P6چرا زندگی انقدر پسته:)
باورم نمیشد اون هاری و یونا بودن که دست همو گرفته بودن و داشتن باهم میخندیدن سریع رفتم و پریدم توبقلشون اما اونا منو پس زدن اشک تو چشام جمع شد به فارسی گفتم
نارا: منم نارا منو یادتون نمیاد
یونا :در حال جر خوردن*
هاری: با خنده*بعد من میگم راحت تورو میشه اسکل کرد این میگه نه
نارا: خیلی بیشعوری بیشعوررررر
یونا: میدونیم راستی تو اینجا چکیار میکنی
نار: داش میخوام برم کره ایدل بشم
هاری: اها راس میگه قرار ۴ سال پیش چه خوبم یادته
نارا:اره خو لارا هم اوردین
یونا: اری داش خیالت راحت
نارا: چه لارا بزرگ شده
لارا: درس حرف بزن یابو
هاری :حالا اسم گروهمون چی بود؟
یونا: یعنی حافظه در حد جُلبَک
نارا:الاغ ntgبود دیه
لارا: به معنیnight gril
یونا :حالاا
هاری: الاغا بریم دیرمون شد
نارا ویو
اول رفتم چمدونامونو دادیم چک کردن وزن کردن
بعد خودمونو منحرفم خودتی
بعدش بلیطارو چک کردن هوففف پوکیدم
و خلاصه .....
با بچه ها رفتیم سوار اوتوبوس شدیم
تو دم هواپیما خنواده هاری و لارا یونا تشویقشون میکردن اما من هه
هچکی حتی لیندا هم نیومده بود باهام خدافظی کنه گریم گرفت اما بروز ندادم رفتیم تو و کوله و این خرت و پرتارو گذاشتیم
بعدش نشستم رو صندلیه خودم و هنسفری گذاشتم تو گوشم اما یهو یادم اومد که همه اهنگامو مامانم پاک کرده پس
نارا: هاری میشه گوشیتو بدی بهم اهنگ بگوشم
هاری: باشه بگیر ولی اگر چیزی ازش کم بشه زندت نمیزارم
نارا :.... قول نمیدم
با هزار و یکی ذوق هنسفیری و کردم تو گوشم اهنگارو پلی کروم و گوش دادم
بعدش نفهمیدم چی شد دستم خورد تو د....ی....ک بقلی یا هفت جد بنگتن کلی معضرت خواهی کردم و دیگه نرقسیدم و خوابیدم
۳ ساعت بعد
هوف رسیدیم ترکیع پیاده شدیم با یونا رفتیم چیپس و ژله و اب میوه خریدیم چنقده اینا گرونن
خوردیمو یکم گشتیم ساعت ۸ باید دوباره سوار هواپیما میشدیم الان ساعت ۵ بود هوفففف
هاری: یا خدااااا این که پوشتر اهنگ جونگکوکه بچمو نیگا چنقده س.ک.س.یه
یونا: خر منحرف
لارا: ولی خداییییی خیلی خوشمله
نارا :تو که فن بی تی اس نبودی
لارا:الا ۲ ساله که هستم
نارا:عااا من سکوت میکنم
یونا: هق گاوان خاموشیس
نارا: خفه شوووو
هاری:بسه
رفتیم سوار هواپیما کمک خلبان: میهمانن گرامی از شما متشکریم که پرواز علی بابا رو برای پرواز خود انتخواب نموده اید امید وارم پراوز خوبی رو داشته باشید مقصد بعدی کره.سئول
۴ ساعت بعد
هاری ویوی
نارا خواب بود منم که دیگه خسته شده بودم اومدم چشمامو روهم بزارم که یهو
با صدای اژیر و افتادن اون باگسای اکسیژن قلبم اومد تو دهنم که یهووو
شرط
۹ لایک
نارا: منم نارا منو یادتون نمیاد
یونا :در حال جر خوردن*
هاری: با خنده*بعد من میگم راحت تورو میشه اسکل کرد این میگه نه
نارا: خیلی بیشعوری بیشعوررررر
یونا: میدونیم راستی تو اینجا چکیار میکنی
نار: داش میخوام برم کره ایدل بشم
هاری: اها راس میگه قرار ۴ سال پیش چه خوبم یادته
نارا:اره خو لارا هم اوردین
یونا: اری داش خیالت راحت
نارا: چه لارا بزرگ شده
لارا: درس حرف بزن یابو
هاری :حالا اسم گروهمون چی بود؟
یونا: یعنی حافظه در حد جُلبَک
نارا:الاغ ntgبود دیه
لارا: به معنیnight gril
یونا :حالاا
هاری: الاغا بریم دیرمون شد
نارا ویو
اول رفتم چمدونامونو دادیم چک کردن وزن کردن
بعد خودمونو منحرفم خودتی
بعدش بلیطارو چک کردن هوففف پوکیدم
و خلاصه .....
با بچه ها رفتیم سوار اوتوبوس شدیم
تو دم هواپیما خنواده هاری و لارا یونا تشویقشون میکردن اما من هه
هچکی حتی لیندا هم نیومده بود باهام خدافظی کنه گریم گرفت اما بروز ندادم رفتیم تو و کوله و این خرت و پرتارو گذاشتیم
بعدش نشستم رو صندلیه خودم و هنسفری گذاشتم تو گوشم اما یهو یادم اومد که همه اهنگامو مامانم پاک کرده پس
نارا: هاری میشه گوشیتو بدی بهم اهنگ بگوشم
هاری: باشه بگیر ولی اگر چیزی ازش کم بشه زندت نمیزارم
نارا :.... قول نمیدم
با هزار و یکی ذوق هنسفیری و کردم تو گوشم اهنگارو پلی کروم و گوش دادم
بعدش نفهمیدم چی شد دستم خورد تو د....ی....ک بقلی یا هفت جد بنگتن کلی معضرت خواهی کردم و دیگه نرقسیدم و خوابیدم
۳ ساعت بعد
هوف رسیدیم ترکیع پیاده شدیم با یونا رفتیم چیپس و ژله و اب میوه خریدیم چنقده اینا گرونن
خوردیمو یکم گشتیم ساعت ۸ باید دوباره سوار هواپیما میشدیم الان ساعت ۵ بود هوفففف
هاری: یا خدااااا این که پوشتر اهنگ جونگکوکه بچمو نیگا چنقده س.ک.س.یه
یونا: خر منحرف
لارا: ولی خداییییی خیلی خوشمله
نارا :تو که فن بی تی اس نبودی
لارا:الا ۲ ساله که هستم
نارا:عااا من سکوت میکنم
یونا: هق گاوان خاموشیس
نارا: خفه شوووو
هاری:بسه
رفتیم سوار هواپیما کمک خلبان: میهمانن گرامی از شما متشکریم که پرواز علی بابا رو برای پرواز خود انتخواب نموده اید امید وارم پراوز خوبی رو داشته باشید مقصد بعدی کره.سئول
۴ ساعت بعد
هاری ویوی
نارا خواب بود منم که دیگه خسته شده بودم اومدم چشمامو روهم بزارم که یهو
با صدای اژیر و افتادن اون باگسای اکسیژن قلبم اومد تو دهنم که یهووو
شرط
۹ لایک
۴.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.