وقتی میری بار پارت ۴۰

* ۱ هفته بعد *
خب ما قرار شد فردا ازدواج کنیم . یعنی فردا برنامه ی عروسیه و الان من و فیلیکس اومدیم بیرون خرید کنیم .
& خب بیا بریم تو این مغازه هه این جا یکی از معروف ترین لباس عروس و دادماد فروشی کل سئوله
+اوه چه خفن
* سلام بفرمایید در خدمتم
& بهترین قشنگ ترین و گرون ترین لباس هاتون رو آماده کنید که زنم بپوشه و از بینش انتخاب کنیم
(چند مین بعد )
* بفرماید بپوشید بانو
(لباس اول )
& خیلی همه جات معلومه و جذبه
+ راست میگی
(لباس دوم)
& نه نه نه قشنگ نیست خیلی هم پف داره ( میاد نزدیک گوش ا.ت ) و نمیشه راحت شب عروسی تو تنت جر داد
+ عههه فیلیکسس
& دروغ نگفتم عوض کن
(لباس سوم)
+این چطوره خیلی قشنگه نه؟
& ببخشید می تونید چند لحظه تنهامون بزارید
*بله ( رفت)
+ چی شده ؟
& میشه آنقدر جذاب نباشی ؟
+عهه (خنده،خجالت)
& راست ميگما
+همینو میگیریم
& اره ولی اگه مردی تو عروسی بهت نگاه کنه
+ بابا کسی به زنی که عروسیشه نگاه نمی کنه