🤎 سفری به گذشته 🤎
دیدم تهیپنگ کنار یه خونه پیاده شد و منم دنبالش رفتم
+ اینجا کجاست
_ این خونه ی منه
+ وای حتما مامان بابات خبر دارن
_ نه بابا هیچ کس نمیدونه این خونه ی منه
+ جدی
_ اوهوم
باهم رفتیم داخل
داخل خونه ی قشنگ بود
+ وایییی خیلی خوشگله
_ واقعا
+ آرهههه
_ دوست داری اینجا خونه ی منو تو باشه
+ چ....چی
همین که اینو گفت اومد جلو و منو به دیوار چسبوند
صورتش خیلی نزدیک بود
و بعد یهو منو بغل کرد برد داخل یه اتاق و ( دیگه خودتون میدونید )
(پرش زمانی صبح )
چشمامو بار کردم که با چهره ی جذاب تهیونگ روبه رو شدم
آروم لباسم رو پوشیدم از اتاق رفتم بیرون
+ اینجا کجاست
_ این خونه ی منه
+ وای حتما مامان بابات خبر دارن
_ نه بابا هیچ کس نمیدونه این خونه ی منه
+ جدی
_ اوهوم
باهم رفتیم داخل
داخل خونه ی قشنگ بود
+ وایییی خیلی خوشگله
_ واقعا
+ آرهههه
_ دوست داری اینجا خونه ی منو تو باشه
+ چ....چی
همین که اینو گفت اومد جلو و منو به دیوار چسبوند
صورتش خیلی نزدیک بود
و بعد یهو منو بغل کرد برد داخل یه اتاق و ( دیگه خودتون میدونید )
(پرش زمانی صبح )
چشمامو بار کردم که با چهره ی جذاب تهیونگ روبه رو شدم
آروم لباسم رو پوشیدم از اتاق رفتم بیرون
۵.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.