دلتنگتم پارت⁴↓
بعد از سر حال اومدن دالمی
*ببین تهیونگ
در بگین تموم کنین چرا گیم میکنید
/فقط قول بده هیچ جا نمیری!
-میشه فقط بگین چی شده
*تصادف ⁵ سال پیشو یادته؟
-خب اره
*یه هفته بعد اون تصادف جینا سرش به شدت درد میکرد پس با یونگی و من رفتیم بیمارستان
-چرا من نفهمیدم
آروم بذار حرفش تموم شده
*بعد فهمیدیم تومور مغزی داره و مدت کمی میتونست زده بمونه ولی اگه میرفت آمریکا و تحت درمان قرار میگرفت تومورش کوچکتر میشد و در نتیجه فقط در مواقع ترس و ناراحتی تومورش فعال میشه و بخاطر همین اون رفت آمریکا و الان ⁹⁰ درصد درمانش رو طی کرده.
تهیونگ دیگه چیزی نمیشنید چون خودش رو مقصر میدونست
دالمی و هوسوک با افتادن تهیونگ روی زمین به خودشون اومدن
§چیزی نیست فقط فشار عصبی بهش وارد شده
*ممنون
+تقصیر من بود
/نه تقصیر تو نیست نگران نباش
+اگه بلایی سرش بیاد خودمو نمیبخشم
ویو تهیونگ
وقتی پاشدم دیدم دالمی خوابیده ولی با فهمیدن موضوع دوباره حالم بد شد و فقط رد اشک روی گونه های دالمی رو دیدم بیشتر حالم بد شد و همش تقصیر من بود اگه اون روز به حرفش گوش میکردم و درست رانندگی میکردم این اتفاق نمیافتاد
+ته پاشدی؟
-چرا بهم نگفتی
دالمی با دوتا دستاش صورتم رو گرفت و گفت
+تهیونگ گریه نکن.نیمخواستم نگرانت کنم
-ولی چ ت دردت رو تنهایی کشیدی؟
+چون دوست داشتم و نمیخواستم نگرانت کنم
-دالمیا
+ته واقعا متاسفم
دالمی رو تو بغلم گرفتم و آروم گریه کردم
-قول بده دیگه هیچی رو ازم میخفی نمیکنی
+قول میدم و ته حالا باید قرصاتو بخوری دکتر گفته باید بخوریشون
-نه من خوبم
*ببین تهیونگ
در بگین تموم کنین چرا گیم میکنید
/فقط قول بده هیچ جا نمیری!
-میشه فقط بگین چی شده
*تصادف ⁵ سال پیشو یادته؟
-خب اره
*یه هفته بعد اون تصادف جینا سرش به شدت درد میکرد پس با یونگی و من رفتیم بیمارستان
-چرا من نفهمیدم
آروم بذار حرفش تموم شده
*بعد فهمیدیم تومور مغزی داره و مدت کمی میتونست زده بمونه ولی اگه میرفت آمریکا و تحت درمان قرار میگرفت تومورش کوچکتر میشد و در نتیجه فقط در مواقع ترس و ناراحتی تومورش فعال میشه و بخاطر همین اون رفت آمریکا و الان ⁹⁰ درصد درمانش رو طی کرده.
تهیونگ دیگه چیزی نمیشنید چون خودش رو مقصر میدونست
دالمی و هوسوک با افتادن تهیونگ روی زمین به خودشون اومدن
§چیزی نیست فقط فشار عصبی بهش وارد شده
*ممنون
+تقصیر من بود
/نه تقصیر تو نیست نگران نباش
+اگه بلایی سرش بیاد خودمو نمیبخشم
ویو تهیونگ
وقتی پاشدم دیدم دالمی خوابیده ولی با فهمیدن موضوع دوباره حالم بد شد و فقط رد اشک روی گونه های دالمی رو دیدم بیشتر حالم بد شد و همش تقصیر من بود اگه اون روز به حرفش گوش میکردم و درست رانندگی میکردم این اتفاق نمیافتاد
+ته پاشدی؟
-چرا بهم نگفتی
دالمی با دوتا دستاش صورتم رو گرفت و گفت
+تهیونگ گریه نکن.نیمخواستم نگرانت کنم
-ولی چ ت دردت رو تنهایی کشیدی؟
+چون دوست داشتم و نمیخواستم نگرانت کنم
-دالمیا
+ته واقعا متاسفم
دالمی رو تو بغلم گرفتم و آروم گریه کردم
-قول بده دیگه هیچی رو ازم میخفی نمیکنی
+قول میدم و ته حالا باید قرصاتو بخوری دکتر گفته باید بخوریشون
-نه من خوبم
۲.۳k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.