فیک جیمین وقتی میشی معشوقه بزرگترین مافیا ادامه پارت 17
ا.ت دو...دوستم دا...رم خ.وب زن..دگی ک.ن و شاد..باش وبعد دکترا و پرستارها اومدن و منو از اتاق بیرون کردن
دکتر همش به ا.ت شک وارد میکرد تا اینکه دیگه بهش شک وارد نکرد و روی سر ا.ت پارچه سفید گذاشت!
توی اون لحظه انگار قلبم برای دومین بار هزار تیکه شد
اما فرقش با دفه قبلی اینه که دفه قبلی ا.ت واقعا نمرده بود و جسدش پیدا نشده بود پس یه امید داشتم
اما الان ا.ت بودو پارچه سفید روی سرش......
هنو فیک تموم نشدااا😑
دکتر همش به ا.ت شک وارد میکرد تا اینکه دیگه بهش شک وارد نکرد و روی سر ا.ت پارچه سفید گذاشت!
توی اون لحظه انگار قلبم برای دومین بار هزار تیکه شد
اما فرقش با دفه قبلی اینه که دفه قبلی ا.ت واقعا نمرده بود و جسدش پیدا نشده بود پس یه امید داشتم
اما الان ا.ت بودو پارچه سفید روی سرش......
هنو فیک تموم نشدااا😑
۱۰۶.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.