زیبای حقیقی(part1 )
زیبای حقیقی(part1 )
علامت :ا/ت کوک - ریو~ نامسای^
*ا/ت ویو *
ساعت 6 بود روز اول مدرسه باصدای آلارم گوشی بیدار شدم، رفتم دست و صورتم رو شستم صبحانه خوردم داشتم فرم مدرسه رو میپوشیدم که گوشیم زنگ خورد نامسای بود
^:سلام ا/ت خوبی؟
:سلام نامسای چی شده؟ سر صبح زنگ زدی!
^:از مامانم شندیم تو هم توی کالج هانیانگ اومدی. خیلی خوشحال شدم چون بالاخره یک دوستی توی مدرسه دارم.(با لحن خوشحال گفت)
:(لبخند زد و گفت) منم خوشحالم چون منم توی مدرسه قبلی دوستی نداشتم، نامسای نظرت چیه باهم بریم مدرسه؟
^:عالیه، الان میان جای خونتون حاضر باش
:اوکی دارم حاضر میشم، بابایی
^:بایی
چند دقیقه بعد رفتم بیرون خونه منتظر نامسای وایستادم، دیدیم یکی داره فرار میکنه چچون دور بود دیده نمیشد یکم نزدیک که شد فهمیدم نامسای بود، کرک و پرام ریخته بود چون داشت مثل جِت میدوید، خیلی نزدیک شده بود فکر کردم الان میخوره به من برای همین جاخالی دادم 😋
یکدفعه پرید بغلم کرد :
:نامسای خفم کردی
^:ها ببخشید حواسم نبود خیلی هیجان دارم که اومدی توی مدرسه ما 😆
:خودم هیجان دارم، چون تو از اون مدرسه خیلی تعریف کردی 😄
^:اوهم اونجا پسر های خوشگلی داره همشون قد هاشون بلنده تازه بعضی هاشون هم از خارج کشور اومدن
:(باخنده) از دست تو، حالا که انقدر از پسرهای مدرسه تعریف میکنی بگو ببینم دوست پسرم پیدا کردی؟
^:ا/تتتت خیلی دوست داری بهم تیکه بندازی هاا 🥹
:چون خوش میاد 😂😂🤪
وقتی به خودمون اومدیم دیدیم رسیدیم مدرسه رفتیم داخل حیاط داشتیم میرفتیم و باهم صبحت میکردیم که یک موتور از کنار من رد شد نزدیک بود بخورم زمین که نامسای من رو گرفت
نامسای عصبانی شد رفت سمت پسره داشت باهاش دعوا میکرد اسم پسره هم میگفت انگار میشناختش، اسمش کوک بود
^:هوووو کوری مگه نمیبینی داره آدم رد میشه
-:خوب حالا چیزی نشده که
^:یعنی چی چیزی نشده دستش درد گرفته
-:(باخنده) :الان اون باید عصبانی باشه و دعوا کنه تو چرا خودت رو نخود هر آشی میکنی؟
^:(رو به ا/ت) :یک چیز بگو ا/ت
ها.... چ.... چی... بگ... م
-:😂😂لکند داری چه باحال
^: لکند نداره عوضی برو به خودت بخند شلوارت پارست
:😂
-:(به شلوارش نگاه کرد) :به چی نگاه میکنی تو... تو نخند (با فرار رفت توی مدرسه
:وااا برای همینه که دوست پسر نداری نامسای 😂
^:مرض، تو هم اونجا دهنت وا مونده بود خو یک چیز بگو دیگه
:......
بعد باهم رفتیم توی مدرسه
____________________________________________
اسلاید دوم عکس مدرسه هست
اینم پارت اول امید وارم خوشتون اومده باشه چون سهشنبه نزاشته بودم الان گذاشتم
با لایک هاتون بهم انرژی بدین 😉
علامت :ا/ت کوک - ریو~ نامسای^
*ا/ت ویو *
ساعت 6 بود روز اول مدرسه باصدای آلارم گوشی بیدار شدم، رفتم دست و صورتم رو شستم صبحانه خوردم داشتم فرم مدرسه رو میپوشیدم که گوشیم زنگ خورد نامسای بود
^:سلام ا/ت خوبی؟
:سلام نامسای چی شده؟ سر صبح زنگ زدی!
^:از مامانم شندیم تو هم توی کالج هانیانگ اومدی. خیلی خوشحال شدم چون بالاخره یک دوستی توی مدرسه دارم.(با لحن خوشحال گفت)
:(لبخند زد و گفت) منم خوشحالم چون منم توی مدرسه قبلی دوستی نداشتم، نامسای نظرت چیه باهم بریم مدرسه؟
^:عالیه، الان میان جای خونتون حاضر باش
:اوکی دارم حاضر میشم، بابایی
^:بایی
چند دقیقه بعد رفتم بیرون خونه منتظر نامسای وایستادم، دیدیم یکی داره فرار میکنه چچون دور بود دیده نمیشد یکم نزدیک که شد فهمیدم نامسای بود، کرک و پرام ریخته بود چون داشت مثل جِت میدوید، خیلی نزدیک شده بود فکر کردم الان میخوره به من برای همین جاخالی دادم 😋
یکدفعه پرید بغلم کرد :
:نامسای خفم کردی
^:ها ببخشید حواسم نبود خیلی هیجان دارم که اومدی توی مدرسه ما 😆
:خودم هیجان دارم، چون تو از اون مدرسه خیلی تعریف کردی 😄
^:اوهم اونجا پسر های خوشگلی داره همشون قد هاشون بلنده تازه بعضی هاشون هم از خارج کشور اومدن
:(باخنده) از دست تو، حالا که انقدر از پسرهای مدرسه تعریف میکنی بگو ببینم دوست پسرم پیدا کردی؟
^:ا/تتتت خیلی دوست داری بهم تیکه بندازی هاا 🥹
:چون خوش میاد 😂😂🤪
وقتی به خودمون اومدیم دیدیم رسیدیم مدرسه رفتیم داخل حیاط داشتیم میرفتیم و باهم صبحت میکردیم که یک موتور از کنار من رد شد نزدیک بود بخورم زمین که نامسای من رو گرفت
نامسای عصبانی شد رفت سمت پسره داشت باهاش دعوا میکرد اسم پسره هم میگفت انگار میشناختش، اسمش کوک بود
^:هوووو کوری مگه نمیبینی داره آدم رد میشه
-:خوب حالا چیزی نشده که
^:یعنی چی چیزی نشده دستش درد گرفته
-:(باخنده) :الان اون باید عصبانی باشه و دعوا کنه تو چرا خودت رو نخود هر آشی میکنی؟
^:(رو به ا/ت) :یک چیز بگو ا/ت
ها.... چ.... چی... بگ... م
-:😂😂لکند داری چه باحال
^: لکند نداره عوضی برو به خودت بخند شلوارت پارست
:😂
-:(به شلوارش نگاه کرد) :به چی نگاه میکنی تو... تو نخند (با فرار رفت توی مدرسه
:وااا برای همینه که دوست پسر نداری نامسای 😂
^:مرض، تو هم اونجا دهنت وا مونده بود خو یک چیز بگو دیگه
:......
بعد باهم رفتیم توی مدرسه
____________________________________________
اسلاید دوم عکس مدرسه هست
اینم پارت اول امید وارم خوشتون اومده باشه چون سهشنبه نزاشته بودم الان گذاشتم
با لایک هاتون بهم انرژی بدین 😉
۴.۶k
۰۳ آبان ۱۴۰۳