پارت ٧
روتو اونوری کردی دیدی اون اون جیمین بود دستتو گرفت گفت فک کردی میتونی از دستم فرار کنیی هااا میکشمتتت به خدا دخترر منو دیوونه کردی دیگه تو گفتی وولم کن تو خودت دیوونه ای تیمارستانی
جیمین : چی چی گفتی تو الان به من تو گفتی همونی که شنید دستتو گرفت کشید تورو برد گفتی ولممم کننن جیمین :یه کاری نکن موهاتو باشم ببرماااا راه بیااااا رسیدیم خؤنه من رفتن اتاقق یه یونی زنگ زدم گفتم حالم خوبه یونی گفت باشش خداروشکر تو گفتی کاری نداری یونی گفت اوم وسایل خریدم بدن بیا بگیر ببر وؤ گفتی باش یونی گفت خدافز تو هم گفتی خدافز جیمین صدات زد گفتتت ختر میمون کجایی داری با کی حرف میزنی هااااا رفتی پیشش گفتی میخام با دوستام حرف بزنم گناهه هست ايشؤن
جیمین گفت زر نزن میزنم میارمت پائين بچه
ا/ت : بچه تویی اشغال بعد رفتی ور مب نشستی
جیمین : اهه که اینطور خانم خانماا امشب اومدم تو اتاق من خوابیدی نمیدونی کجاس از خدمتکار بپرس نیا فاکی فهمیدییی
ا/ت :چی میگی بابا جیمین : همین چیزی که شهیدیه حالا هم دارم میرم ساعت ٨ میری تو اتاق بعد رفت تو گفتی بری دیگه بر نکردی جیمین گفت منم دوست دارم بیبی تو گفتی برووووو جیمین گفت اومدم دأشت رو مخت میرفت اذیتت میکرد
ادامه دارد ...
جیمین : چی چی گفتی تو الان به من تو گفتی همونی که شنید دستتو گرفت کشید تورو برد گفتی ولممم کننن جیمین :یه کاری نکن موهاتو باشم ببرماااا راه بیااااا رسیدیم خؤنه من رفتن اتاقق یه یونی زنگ زدم گفتم حالم خوبه یونی گفت باشش خداروشکر تو گفتی کاری نداری یونی گفت اوم وسایل خریدم بدن بیا بگیر ببر وؤ گفتی باش یونی گفت خدافز تو هم گفتی خدافز جیمین صدات زد گفتتت ختر میمون کجایی داری با کی حرف میزنی هااااا رفتی پیشش گفتی میخام با دوستام حرف بزنم گناهه هست ايشؤن
جیمین گفت زر نزن میزنم میارمت پائين بچه
ا/ت : بچه تویی اشغال بعد رفتی ور مب نشستی
جیمین : اهه که اینطور خانم خانماا امشب اومدم تو اتاق من خوابیدی نمیدونی کجاس از خدمتکار بپرس نیا فاکی فهمیدییی
ا/ت :چی میگی بابا جیمین : همین چیزی که شهیدیه حالا هم دارم میرم ساعت ٨ میری تو اتاق بعد رفت تو گفتی بری دیگه بر نکردی جیمین گفت منم دوست دارم بیبی تو گفتی برووووو جیمین گفت اومدم دأشت رو مخت میرفت اذیتت میکرد
ادامه دارد ...
۳۶.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.