سلام بچه ها بریم برای پارت چهار ببخشید اگه دیر شد ☺️
علامت . مایکی
علامت ، ران
، مایکی
. جانم
، دختر سراغ نداری
. (تعجب)برا جشنه
،آره دیگه
.مگه خودت دوست دختر نداری (یه ابروشو میده بالا)
،خب چرا دارم ولی نمیاد (با ناراحتی)
.عجب .... خب بهش بگو دخترای دیگه ای هم هستن خودمم میا را اینطوری راضیش کردم خر میشه بهت قول میدم
،باشه
.خیله خب فلا
، زنگ زدن به سانا
علامت سانا !
، بیب .... بیب... بیب
، بردار سانا
!اییییی ران زنگ زد قطع شو آهنگ بی ناموسسسس اوف قطع شد الو ؟!
، الو سانا
! بله چیزی شده ران ؟؟
،میگم تو جشن دخترایی هم مثل خودت هستن ها مطمئنی نمیای
سانا اندر ذهن : هوممم شاید بتونم دوستای جدید پیدا کنم اونم بعد سالها ....فرست خوبیه بهتره برم
! خب اگه اینجوریه خب .... هوففف باشه میام
، باش خداحافظ
! اه مرتیکههههه بادمجون خرمممم کرددد لعنت بر خودم
، زنگ زدن به مایکی
، الو مایکی سانا راضی شد
. آفریننننننننن
. امشب با سانا میبینمت
، تو با کی میای
. با میا دیگه
ران رفت دنبال سانا تا برن خرید کنم
سانا منتظر ران بود
، بوق زدن
، سانا بیبی بپر بالا
سانا سوار شد
راه افتادن
آهنگ تو ماشین پخش بود
سانا سرش تو گوشی بود
بعد از چند دقیقه رسیدن به پاساژ
ران پیاده شد درو برای سانا باز کرد
، بفرمایید بانوی من
سانا ویژژژژژ رفت تو پاساژ
، سانا این لباس خوب نیست
!چرا خوبه تو لو خدااااااااااا بخرش (خودشو لوس میکنه)
باشه (خندیدن )
میرن تو مغازه
! مرسیییییییی
، سلام آقا
علامت فروشنده&
&سلام خوش آمدید
،ببخشید میشه این لباسو بیارید
&معذرت میخوام ولی این فروشی نیست(لبخند شرمنده)
سخنی از نویسنده :بچم سانا نا امید شد
،با لبخند رو به سانا
میشه یه لحظه بیرون صبر کنی
! باش
ران تفنگشو در میاره میگه دوست. دختر من از اون لباس خوشش اومده پس به نفعته اونو برای من بیاری
&(با ترس و لرز )اما آقا اون فروشی نیست....
،( خشاب را میکشه) اما چی
&هیچی آقا الان لباس رو براتون میارم (لبخند از روی ترس )
، به هیچ کسم هیچی نمیگی
&چشم
منممممم.ران موخوامممممم
بچه ها ببخشید اگه دیر گذاشتم
بقیش برا فردا
شبتون بخیر ❤️❣️😘🥰
علامت ، ران
، مایکی
. جانم
، دختر سراغ نداری
. (تعجب)برا جشنه
،آره دیگه
.مگه خودت دوست دختر نداری (یه ابروشو میده بالا)
،خب چرا دارم ولی نمیاد (با ناراحتی)
.عجب .... خب بهش بگو دخترای دیگه ای هم هستن خودمم میا را اینطوری راضیش کردم خر میشه بهت قول میدم
،باشه
.خیله خب فلا
، زنگ زدن به سانا
علامت سانا !
، بیب .... بیب... بیب
، بردار سانا
!اییییی ران زنگ زد قطع شو آهنگ بی ناموسسسس اوف قطع شد الو ؟!
، الو سانا
! بله چیزی شده ران ؟؟
،میگم تو جشن دخترایی هم مثل خودت هستن ها مطمئنی نمیای
سانا اندر ذهن : هوممم شاید بتونم دوستای جدید پیدا کنم اونم بعد سالها ....فرست خوبیه بهتره برم
! خب اگه اینجوریه خب .... هوففف باشه میام
، باش خداحافظ
! اه مرتیکههههه بادمجون خرمممم کرددد لعنت بر خودم
، زنگ زدن به مایکی
، الو مایکی سانا راضی شد
. آفریننننننننن
. امشب با سانا میبینمت
، تو با کی میای
. با میا دیگه
ران رفت دنبال سانا تا برن خرید کنم
سانا منتظر ران بود
، بوق زدن
، سانا بیبی بپر بالا
سانا سوار شد
راه افتادن
آهنگ تو ماشین پخش بود
سانا سرش تو گوشی بود
بعد از چند دقیقه رسیدن به پاساژ
ران پیاده شد درو برای سانا باز کرد
، بفرمایید بانوی من
سانا ویژژژژژ رفت تو پاساژ
، سانا این لباس خوب نیست
!چرا خوبه تو لو خدااااااااااا بخرش (خودشو لوس میکنه)
باشه (خندیدن )
میرن تو مغازه
! مرسیییییییی
، سلام آقا
علامت فروشنده&
&سلام خوش آمدید
،ببخشید میشه این لباسو بیارید
&معذرت میخوام ولی این فروشی نیست(لبخند شرمنده)
سخنی از نویسنده :بچم سانا نا امید شد
،با لبخند رو به سانا
میشه یه لحظه بیرون صبر کنی
! باش
ران تفنگشو در میاره میگه دوست. دختر من از اون لباس خوشش اومده پس به نفعته اونو برای من بیاری
&(با ترس و لرز )اما آقا اون فروشی نیست....
،( خشاب را میکشه) اما چی
&هیچی آقا الان لباس رو براتون میارم (لبخند از روی ترس )
، به هیچ کسم هیچی نمیگی
&چشم
منممممم.ران موخوامممممم
بچه ها ببخشید اگه دیر گذاشتم
بقیش برا فردا
شبتون بخیر ❤️❣️😘🥰
۳.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.