پارت آخر مونبین(فرشته ی شب)
جه:خب رسیدیم
ج:آره رسیدیم
:واییی اینجا چقدر خوشگل خوش آب و هواست
ر:چه بوی خوبی میاد
م:سلام به سرزمین فرشته ها خوش اومدید
ج:سلام، فرشته؟
م:بله فرشته من فرشته ی شب هستم، اینحا کلی فرشته داریم، من فرشته ی شب مونبین هستم
ج:خوشبختم، ببخشید ولی شما مردم شهرمون و ناراحت کردید؟
م:خیر، خودشون ناراحت شدن
ج:برای چی خب؟
م:شاید دقت نکردی ولی سرزمین فرشته ها سرزمین پادشاها و ملکه های مردست!
ر:چییی؟! یعنی تو الان مردی؟!
م:بله من مردم
ر:چرا؟!
م:من خیلی از دست فرشته های مرگ ناراحت شدم(فرشته های مرگ همون هیتران)
ج:همین؟
م:نه، من بخاطر اونا مردم
ج:خب میگم چطوری؟
م:مهم نیست
چ:الان مردم بخاطر این ناراحتن؟
ر:عین داستان خوشحالی ممنوع میمونه
جه:خوشحالی ممنوع؟!
ر:آره
م:آره دقیقا مثل اونِ
ر:من خیلی داستانش و دوست داشتم
ج:حالا میشه یکاری کنی مردم خوشحال شن؟
م:اینا دست خودشونه، مثل داستان خوشحالی ممنوع من نمیتونم کاری کنم
ج:ممنون که همه چی و گفتی، خب الان شما ۳ تا میتونین برین
جه:باشه، مرسی که گذاشتی هم سفرت شیم
ج:خواهش
جه:بچه ها دیگه باید بریم
ر:من که حاضرم
چ:منم حاضرم
جه:پس خدافظ جیسو و؟
م:بنده مونبین هستم
جه:پس خداحافظ خانم جیسو و اقای مونبین
چ:خداحافظ
ر:خداحافظ
ج:خدافظ، از اشنایی باهاتون خوشحال شدم
م:منم از آشنایی باهاتون خوشحال شد، خداحافظ
*چریونگ جه میونگ و رزان به چین رفتن و جیسو هم به قلمرو اَش برگشت*
ببخشید کوتاه بود و از چانگ سون وو و سوفیا سان اسمی برده نشد فقط میخواستم این دو شخصیت هم باشن
ج:آره رسیدیم
:واییی اینجا چقدر خوشگل خوش آب و هواست
ر:چه بوی خوبی میاد
م:سلام به سرزمین فرشته ها خوش اومدید
ج:سلام، فرشته؟
م:بله فرشته من فرشته ی شب هستم، اینحا کلی فرشته داریم، من فرشته ی شب مونبین هستم
ج:خوشبختم، ببخشید ولی شما مردم شهرمون و ناراحت کردید؟
م:خیر، خودشون ناراحت شدن
ج:برای چی خب؟
م:شاید دقت نکردی ولی سرزمین فرشته ها سرزمین پادشاها و ملکه های مردست!
ر:چییی؟! یعنی تو الان مردی؟!
م:بله من مردم
ر:چرا؟!
م:من خیلی از دست فرشته های مرگ ناراحت شدم(فرشته های مرگ همون هیتران)
ج:همین؟
م:نه، من بخاطر اونا مردم
ج:خب میگم چطوری؟
م:مهم نیست
چ:الان مردم بخاطر این ناراحتن؟
ر:عین داستان خوشحالی ممنوع میمونه
جه:خوشحالی ممنوع؟!
ر:آره
م:آره دقیقا مثل اونِ
ر:من خیلی داستانش و دوست داشتم
ج:حالا میشه یکاری کنی مردم خوشحال شن؟
م:اینا دست خودشونه، مثل داستان خوشحالی ممنوع من نمیتونم کاری کنم
ج:ممنون که همه چی و گفتی، خب الان شما ۳ تا میتونین برین
جه:باشه، مرسی که گذاشتی هم سفرت شیم
ج:خواهش
جه:بچه ها دیگه باید بریم
ر:من که حاضرم
چ:منم حاضرم
جه:پس خدافظ جیسو و؟
م:بنده مونبین هستم
جه:پس خداحافظ خانم جیسو و اقای مونبین
چ:خداحافظ
ر:خداحافظ
ج:خدافظ، از اشنایی باهاتون خوشحال شدم
م:منم از آشنایی باهاتون خوشحال شد، خداحافظ
*چریونگ جه میونگ و رزان به چین رفتن و جیسو هم به قلمرو اَش برگشت*
ببخشید کوتاه بود و از چانگ سون وو و سوفیا سان اسمی برده نشد فقط میخواستم این دو شخصیت هم باشن
۱.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.