سناریو
# سناریو
# ایتیز
وقتی دارین کی*س میرین و مامان و بابای اونا میان داخل اتاق 😐😂
هونگ جونگ : ............ ( سکوت مطلق )
مامانش : بیا بریم بیرون خودش دیگه مردی شده . 🙂😂
سان : افق کدوم وره بهش خیره شم؟ 😕😂
وویونگ : ................ ( سکوت )
باباش : ............... ( سکوت )
مامانش : ما میریم بیرون شما ادامه بدین 🙂
سونگهوا : خو مامان و بابا دست ندارین در بزنین؟
یوسانگ : من بدبخت تو این خونه حریم شخصی هم ندارم 😔
جونگهو : ( میره زیر پتو قایم میشه 😐😂 )
مینگی : ( سری میشینه رو تخت ) راستی میدونی اون روز چی شد؟ 😐😂
یونهو : ( خودش رو میزنه به کوچه علی چپ 😐😂 )
# ایتیز
وقتی دارین کی*س میرین و مامان و بابای اونا میان داخل اتاق 😐😂
هونگ جونگ : ............ ( سکوت مطلق )
مامانش : بیا بریم بیرون خودش دیگه مردی شده . 🙂😂
سان : افق کدوم وره بهش خیره شم؟ 😕😂
وویونگ : ................ ( سکوت )
باباش : ............... ( سکوت )
مامانش : ما میریم بیرون شما ادامه بدین 🙂
سونگهوا : خو مامان و بابا دست ندارین در بزنین؟
یوسانگ : من بدبخت تو این خونه حریم شخصی هم ندارم 😔
جونگهو : ( میره زیر پتو قایم میشه 😐😂 )
مینگی : ( سری میشینه رو تخت ) راستی میدونی اون روز چی شد؟ 😐😂
یونهو : ( خودش رو میزنه به کوچه علی چپ 😐😂 )
۱۱.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.