❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_¹⁴ ❦
کوک: بهت نشون میدم رو عصاب من رفتن بعنی چی
ا.ت: چطور اونوقت
از زبان ا.ت
جونگکوک قدم به قدم نزدیکتر میشد و منم هی عقب تر میرفتم که کمرم با دیوار برخورد کرد که جونگکوک دو تا دستشو دوطرفم گذاشت گه نمیتونستم تکون بخورم و بعد ارو صورتشو نزدیک صورتم کرد و ل*ب*ا*ش*و روی ل*ب*ا*م گذاشت و شروع به بو*سید*نم
کرد هی به بدنش مشت میزدم که شاید ولم کنه اما نه ادامه داشت
پر*تم کرد روی تخت و بازم شروع کرد به بوسیدنم و شروع کرد به در آوردن ل*ب*ا*س*ا*م............( اسمات...ویسگون گیر میده پس نمینویسم)
«صبح»
با تابش نور خورشید از داخل پنجره بیدار شدم و چشمامو روی هم زدم خواستم بازم بخوابم پتو رو یکم بیشتر روی خودم کشیدم که یهو اتفاقات دیشب اومد جلوی چشمام که باعث شد جیغغ بزنم که کوک از حموم اومد بیرون سری پتو رو دورخودم پیچیدم
جونگکوک: چت شده تو سر صبح !
ا.ت: چیکار کردی باهام مرتیکه
جونگکوک: گفتی بچه میخوام
ا.ت: خ.. ف.. ه.. شوووووووووو(تیکه تیکه گفت)
جونگکوک: پاشو برو حموم
ا.ت دوتا بالشت رو از روی تخت برداشت و پرت کرد سمت جونگکوک که جونگکوک جا خالی داد و رفت لباس بپوشه(حوله تنش بود منحرفا)
ا.ت: آیییشششش
ا.ت از رویکلافی دستی روی موهاش کشید و رفت داخل حموم و بعد چند مین از حموم اومد بیرون و یه دیت لباس برداشت و پوشید بعدشم موهاشو خشک کرد و چون موهاش لخت بودن نیازی به اتو نبود پس بعد یه ارایش خیلی ملایم انجام داد و بعدش عطر تیزشو زد و رفت داخل سالن و پیش بقیه روی میز غذا خوری نشست
همه: صبح بخیر
ا.ت: صبح شما هم بخیر
❥part_¹⁴ ❦
کوک: بهت نشون میدم رو عصاب من رفتن بعنی چی
ا.ت: چطور اونوقت
از زبان ا.ت
جونگکوک قدم به قدم نزدیکتر میشد و منم هی عقب تر میرفتم که کمرم با دیوار برخورد کرد که جونگکوک دو تا دستشو دوطرفم گذاشت گه نمیتونستم تکون بخورم و بعد ارو صورتشو نزدیک صورتم کرد و ل*ب*ا*ش*و روی ل*ب*ا*م گذاشت و شروع به بو*سید*نم
کرد هی به بدنش مشت میزدم که شاید ولم کنه اما نه ادامه داشت
پر*تم کرد روی تخت و بازم شروع کرد به بوسیدنم و شروع کرد به در آوردن ل*ب*ا*س*ا*م............( اسمات...ویسگون گیر میده پس نمینویسم)
«صبح»
با تابش نور خورشید از داخل پنجره بیدار شدم و چشمامو روی هم زدم خواستم بازم بخوابم پتو رو یکم بیشتر روی خودم کشیدم که یهو اتفاقات دیشب اومد جلوی چشمام که باعث شد جیغغ بزنم که کوک از حموم اومد بیرون سری پتو رو دورخودم پیچیدم
جونگکوک: چت شده تو سر صبح !
ا.ت: چیکار کردی باهام مرتیکه
جونگکوک: گفتی بچه میخوام
ا.ت: خ.. ف.. ه.. شوووووووووو(تیکه تیکه گفت)
جونگکوک: پاشو برو حموم
ا.ت دوتا بالشت رو از روی تخت برداشت و پرت کرد سمت جونگکوک که جونگکوک جا خالی داد و رفت لباس بپوشه(حوله تنش بود منحرفا)
ا.ت: آیییشششش
ا.ت از رویکلافی دستی روی موهاش کشید و رفت داخل حموم و بعد چند مین از حموم اومد بیرون و یه دیت لباس برداشت و پوشید بعدشم موهاشو خشک کرد و چون موهاش لخت بودن نیازی به اتو نبود پس بعد یه ارایش خیلی ملایم انجام داد و بعدش عطر تیزشو زد و رفت داخل سالن و پیش بقیه روی میز غذا خوری نشست
همه: صبح بخیر
ا.ت: صبح شما هم بخیر
۱۰.۵k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.