پارت ۱۱
پارت ۱۱
#ارسلان
با دیانا قدم زدیم واقعا ازش خوشم آمده بود
رفیقم شده بود
رفتیم پیش بچه ها شقایق بدجوری نگام میکرد
ممد. نظرتون چیه بریم شمال فردا؟
همه . اره بریم
ممد . خوب ببینید منو پانیذ عسل رضا نبکا یک ماشین
ارسلان. منو محراب مهدیس دیانا هن یک ماشین
شقایق . من چی هااااااا
محشاد . من میخام با محراب باشم
محراب . خب مهشاد ت برو ماشین ممد
ارسلان . شقایق خانم شما با متین برو
شقایق. من میخام با ت بیام دیانا بره با متین
ارسلان. ولی من نمخام بات بیام
شقایق . یعنی چی ت و دیانا معلوم نیس دارین چه گوهی میخورین
ارسلان . درست صحبت کن اره به ت ربطی نداره
دست دیانا رو گرفتم سوار ماشینش کردم گاز دادم
محراب و رضا پشتم امدن
نیکا داد میزد
#محراب
من با مهدیس و محشاد صمیمی شدم واقعا نمی دونم با کدومشون برم
ارسلان دست دیانا گرفت رف ......
واقعا نمیفهمم این ۲ تا یک چیزی دارن مخفی میکن
#ارسلان
با دیانا قدم زدیم واقعا ازش خوشم آمده بود
رفیقم شده بود
رفتیم پیش بچه ها شقایق بدجوری نگام میکرد
ممد. نظرتون چیه بریم شمال فردا؟
همه . اره بریم
ممد . خوب ببینید منو پانیذ عسل رضا نبکا یک ماشین
ارسلان. منو محراب مهدیس دیانا هن یک ماشین
شقایق . من چی هااااااا
محشاد . من میخام با محراب باشم
محراب . خب مهشاد ت برو ماشین ممد
ارسلان . شقایق خانم شما با متین برو
شقایق. من میخام با ت بیام دیانا بره با متین
ارسلان. ولی من نمخام بات بیام
شقایق . یعنی چی ت و دیانا معلوم نیس دارین چه گوهی میخورین
ارسلان . درست صحبت کن اره به ت ربطی نداره
دست دیانا رو گرفتم سوار ماشینش کردم گاز دادم
محراب و رضا پشتم امدن
نیکا داد میزد
#محراب
من با مهدیس و محشاد صمیمی شدم واقعا نمی دونم با کدومشون برم
ارسلان دست دیانا گرفت رف ......
واقعا نمیفهمم این ۲ تا یک چیزی دارن مخفی میکن
۲۵.۰k
۰۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.