پارت¹¹
÷اممم چ روزیه؟
×چمدونم...بزار از پسرا بپرسیمممم
÷کوککککککککک جیمیننننننننننن(با داد بسیار بلند😂)
$بلهههههه
&هانننننن
÷بیایننننننننن تووووو اتاقههههه شوگااااا و یورییییییی
$&اوکییییی
پسرا اومدن و نشستن
$خب
&چیزی شده؟
+ببینین شوگا بهم ی درخاص داده و ....(همه رو تعریف کرد)...خب دوشنبه روز خاصیه
$برای شوگا عاره
&روز تولدشه
+÷×اوووووووو
+خببببب حالا شما برین و دخترا بمونن...ولی لطفا بهش نگین چیزی گفم
$&اوکیه بای بای
+خب دخترا من چیکار کنم
÷بهش مثبت بده
×راس میگه وقتی از پسرا پرسیدیم گفتن خیلی وقته دوصت داره
÷وای عاره بهش مثبت بده
+خببب حالا تا دوشنبه دو روز وقت هس
+خبببب...برین بیرون منم یکم استراحت کنم
÷اوکی
×بای
دخترا رفتن و منم تو فک فرو رفتم
منم شوگا رو دوص دارم و اگ هم جواب منفی بش بدم خیلی ناراحت میشه پس ...عاره
بعد از کلی فک ب این نتیجه رسیدم ک باید جواب مثبت بدم با خودم گفم عصر برم و واسش ی کادو بگیرم و کنارش جواب مثبتو بنویسم
داشتم فک میکردم ک چی براش بخرم ک خابم برد...
با حس اینک چیزی رومه از خاب بیدار شدم
یکم ک دقت کردم دیدم شوگا عه راحت روم خابیده پاهاشو رو پام انداخته و سرشو ت گردنم فرو کرده بود ...
+شوگا
-...هوم(اروم)
+میشه....از روم بلند شی
-چرا(با صدای خاب الود)
+اخه...دارم له میشم
-اشکال نداره
و بیشتر بغلم کردو بیشتر سرشو ت گردنم فرو برد...
+عا...عایی
-چیشد(نگران)
+داری لهم میکنی بعد...میگی چیشد؟!
-اشکال نداره میخام پیشت بخابم
+خو حداقل برو اونور
-پس اون وقت ت میای پیشم!
+هن؟...عی خداااا...باش فقد برو اون ور
رفت اونور بلند شدم ک فرار کنم ک یهو دسمو گرف و کشید سمت خودش...افتاده بودم روش
+ه..هی ول کن
-ک فرار میکنی؟!
+ببین باید برم بیرون کار دارم
-کجا اون وقت
+نگران نباش نمیرم بار
-خب ولی باید بگی کجا میری
+پاساژ
-اونجا چی میخای
+یاااا داری ازم بازجویی میکنی؟ کجا میری؟ چرا میری؟ چی میخای ؟کی میای؟
-خب باید حواسم بهت باشه
+اهان عاره بابااا ب خدا زود میام ...
-اوکی
+حالا ولم کن
دوباره ی بوسه رو لبم زد و بعد ولم کرد
منم از خدا خاسته ب سمت بیرون فرارررر
رفتم و ی چی خوردم و برگشتم تو اتاق ولی خداروشکر شوگا نبود رفتم ی لباس خوشگل انتخاب کردم و پوشیدم و بعد از خدافسی با دخترا رفتم پاساژ کلی گشتم ولی نمدونسم ک چی بخرم ک یهو ی ساعت خیلیییی خوشگل نظرمو ب خودش جلب کرد
ی ساعت با تم سیاه و دارک خیلی قشنگ بود
اصن انگار مخصوص شوگا ساخته بودنش:/
بدون مکث رفتم داخل
+صلام
^صلام چ کمکی میتونم کنم؟
+عاممم ی ساعت اونجا توی ویترین بود همون سیاهه
برام اوردش و بعد از خوب نگا کردن بهش خریدمش و رفتم ب سمت پایگاه... کادو رو تو کیفم گذاشم و درو زدم ک شوگا درو باز کرد...
شرط برای پارت بعد:۲۰لایک
×چمدونم...بزار از پسرا بپرسیمممم
÷کوککککککککک جیمیننننننننننن(با داد بسیار بلند😂)
$بلهههههه
&هانننننن
÷بیایننننننننن تووووو اتاقههههه شوگااااا و یورییییییی
$&اوکییییی
پسرا اومدن و نشستن
$خب
&چیزی شده؟
+ببینین شوگا بهم ی درخاص داده و ....(همه رو تعریف کرد)...خب دوشنبه روز خاصیه
$برای شوگا عاره
&روز تولدشه
+÷×اوووووووو
+خببببب حالا شما برین و دخترا بمونن...ولی لطفا بهش نگین چیزی گفم
$&اوکیه بای بای
+خب دخترا من چیکار کنم
÷بهش مثبت بده
×راس میگه وقتی از پسرا پرسیدیم گفتن خیلی وقته دوصت داره
÷وای عاره بهش مثبت بده
+خببب حالا تا دوشنبه دو روز وقت هس
+خبببب...برین بیرون منم یکم استراحت کنم
÷اوکی
×بای
دخترا رفتن و منم تو فک فرو رفتم
منم شوگا رو دوص دارم و اگ هم جواب منفی بش بدم خیلی ناراحت میشه پس ...عاره
بعد از کلی فک ب این نتیجه رسیدم ک باید جواب مثبت بدم با خودم گفم عصر برم و واسش ی کادو بگیرم و کنارش جواب مثبتو بنویسم
داشتم فک میکردم ک چی براش بخرم ک خابم برد...
با حس اینک چیزی رومه از خاب بیدار شدم
یکم ک دقت کردم دیدم شوگا عه راحت روم خابیده پاهاشو رو پام انداخته و سرشو ت گردنم فرو کرده بود ...
+شوگا
-...هوم(اروم)
+میشه....از روم بلند شی
-چرا(با صدای خاب الود)
+اخه...دارم له میشم
-اشکال نداره
و بیشتر بغلم کردو بیشتر سرشو ت گردنم فرو برد...
+عا...عایی
-چیشد(نگران)
+داری لهم میکنی بعد...میگی چیشد؟!
-اشکال نداره میخام پیشت بخابم
+خو حداقل برو اونور
-پس اون وقت ت میای پیشم!
+هن؟...عی خداااا...باش فقد برو اون ور
رفت اونور بلند شدم ک فرار کنم ک یهو دسمو گرف و کشید سمت خودش...افتاده بودم روش
+ه..هی ول کن
-ک فرار میکنی؟!
+ببین باید برم بیرون کار دارم
-کجا اون وقت
+نگران نباش نمیرم بار
-خب ولی باید بگی کجا میری
+پاساژ
-اونجا چی میخای
+یاااا داری ازم بازجویی میکنی؟ کجا میری؟ چرا میری؟ چی میخای ؟کی میای؟
-خب باید حواسم بهت باشه
+اهان عاره بابااا ب خدا زود میام ...
-اوکی
+حالا ولم کن
دوباره ی بوسه رو لبم زد و بعد ولم کرد
منم از خدا خاسته ب سمت بیرون فرارررر
رفتم و ی چی خوردم و برگشتم تو اتاق ولی خداروشکر شوگا نبود رفتم ی لباس خوشگل انتخاب کردم و پوشیدم و بعد از خدافسی با دخترا رفتم پاساژ کلی گشتم ولی نمدونسم ک چی بخرم ک یهو ی ساعت خیلیییی خوشگل نظرمو ب خودش جلب کرد
ی ساعت با تم سیاه و دارک خیلی قشنگ بود
اصن انگار مخصوص شوگا ساخته بودنش:/
بدون مکث رفتم داخل
+صلام
^صلام چ کمکی میتونم کنم؟
+عاممم ی ساعت اونجا توی ویترین بود همون سیاهه
برام اوردش و بعد از خوب نگا کردن بهش خریدمش و رفتم ب سمت پایگاه... کادو رو تو کیفم گذاشم و درو زدم ک شوگا درو باز کرد...
شرط برای پارت بعد:۲۰لایک
۱۴.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.