پارت 15
پارت 15
ویو ات
دیدم که نارا تو حیاط داره میخنده ولی خوب زیاد اهمیت ندادم وبقیه فیلم رو نگاه کردم
نارا هم به ما اصافه شد و. شرپع کرد فیلم دیدن
و هین طور قسمت 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
گذشت که ساعت رو نگاه کردم ساعت 9بود
اومدم نارا رو بیدار کنم که دلم نیومد بیدارش کنم
رفتم سریع یهشام درست کردم تا ساعت 10طول کشید بچه هارا بیدار کردم باهم شام مون رو خوردیم و هرکی رفت اتاق خودش
منم رفتم تو اتاقم
ولو شدم رو تخت داشتم باگوشیم ور میرفتم که نمیدونم کی خوابم برد
فردا صبح☀☀
بانور خورشید که به صوذتم میخورد از خواب بلند شدم ساعت رو نگا کردم ساعت 8بود رفتم سرویس بهداشتی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم
پایین دیدم همه نشستن سره میز و دارن صبحونه میخورن و پچ پچ میکردن
با اومدن من ساکت شدن و بهم سلام گفتن
وم منم نشستم باهاشون صحونه خوردم
ن اههم ات خوبیی
ات مرسی ممنون تو خوبی اوپا
ن ممنونم
بعد صبحونه رفتم تو اتاقم نشستم
که گو شیم زنگ خورد
با اسمی که دیدم خیلی تعجب کردم
اون
اون....
انا بود
همون که باعث شد کوک بهم خیانت کنه چطور جرعتش رو داشت زنگ بزنه
گوشی رو بعد 10ثانیه جواب دادم
ات الو بفرمایید
انا منم
ات تو کی هستی
انا من بهترین رفیقت انا هستم
ات تو بهترین رفیق. من انا هستی انا برای من مرده
یک بار دیگه به من زنگ بزنی ازت شکایت میکنم
انا اخه..
ات گوشی رو قطع کرد
ات ویو
دختره ی عوضی...............................(نقطه ها نشون فوحش های که ات به انا داده)
بعد هم رفتم پایین پیش ن ج نارا
ات بریم سینما
ن بریم
ج بریم
نارا بریم
رفتم بالا که اماده بشم دیدم هیچ کدوم از لباسام اندازم نمیشه یهو به شکمم نگاه کردم
ات. مامان قربونت برم دخترم جات راحته
(اخیییی)
ات پیو باگفتن این جمله دلم یهو برا کوک تنگ شد ولی نخواستم بهش اهمیت بدم
ولی همش یاد حرفای کوک وقتی که راجب بچه دار شدن حرف میزد تو سرم اکو میشد
که یهو ن اومد تو اتاق و گفت ات اماده نمیشی گفتم لباسام اندازم نمیشه
که دیدم ج بایه لباس مخصوص بارداری اومد و داد بهم و گفت بپوشش به نظرم بهت بیاد
خلاصه لبا رو پوشیدم رفتم پایین و با بچه ها به سمت سینما حرکت کردیم
بلیط هارو که خریدیم دیدم بچه ها یه بلیط اضافه خریدن
ن بده من ببرم پس بدم
ن رفت
بابچه ها وارد شدیم نشستیم
تو جا های خودمون
که دیدم.......
خماری ببینید
شرایط 10لایک
5کامنت
ویو ات
دیدم که نارا تو حیاط داره میخنده ولی خوب زیاد اهمیت ندادم وبقیه فیلم رو نگاه کردم
نارا هم به ما اصافه شد و. شرپع کرد فیلم دیدن
و هین طور قسمت 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
گذشت که ساعت رو نگاه کردم ساعت 9بود
اومدم نارا رو بیدار کنم که دلم نیومد بیدارش کنم
رفتم سریع یهشام درست کردم تا ساعت 10طول کشید بچه هارا بیدار کردم باهم شام مون رو خوردیم و هرکی رفت اتاق خودش
منم رفتم تو اتاقم
ولو شدم رو تخت داشتم باگوشیم ور میرفتم که نمیدونم کی خوابم برد
فردا صبح☀☀
بانور خورشید که به صوذتم میخورد از خواب بلند شدم ساعت رو نگا کردم ساعت 8بود رفتم سرویس بهداشتی و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم
پایین دیدم همه نشستن سره میز و دارن صبحونه میخورن و پچ پچ میکردن
با اومدن من ساکت شدن و بهم سلام گفتن
وم منم نشستم باهاشون صحونه خوردم
ن اههم ات خوبیی
ات مرسی ممنون تو خوبی اوپا
ن ممنونم
بعد صبحونه رفتم تو اتاقم نشستم
که گو شیم زنگ خورد
با اسمی که دیدم خیلی تعجب کردم
اون
اون....
انا بود
همون که باعث شد کوک بهم خیانت کنه چطور جرعتش رو داشت زنگ بزنه
گوشی رو بعد 10ثانیه جواب دادم
ات الو بفرمایید
انا منم
ات تو کی هستی
انا من بهترین رفیقت انا هستم
ات تو بهترین رفیق. من انا هستی انا برای من مرده
یک بار دیگه به من زنگ بزنی ازت شکایت میکنم
انا اخه..
ات گوشی رو قطع کرد
ات ویو
دختره ی عوضی...............................(نقطه ها نشون فوحش های که ات به انا داده)
بعد هم رفتم پایین پیش ن ج نارا
ات بریم سینما
ن بریم
ج بریم
نارا بریم
رفتم بالا که اماده بشم دیدم هیچ کدوم از لباسام اندازم نمیشه یهو به شکمم نگاه کردم
ات. مامان قربونت برم دخترم جات راحته
(اخیییی)
ات پیو باگفتن این جمله دلم یهو برا کوک تنگ شد ولی نخواستم بهش اهمیت بدم
ولی همش یاد حرفای کوک وقتی که راجب بچه دار شدن حرف میزد تو سرم اکو میشد
که یهو ن اومد تو اتاق و گفت ات اماده نمیشی گفتم لباسام اندازم نمیشه
که دیدم ج بایه لباس مخصوص بارداری اومد و داد بهم و گفت بپوشش به نظرم بهت بیاد
خلاصه لبا رو پوشیدم رفتم پایین و با بچه ها به سمت سینما حرکت کردیم
بلیط هارو که خریدیم دیدم بچه ها یه بلیط اضافه خریدن
ن بده من ببرم پس بدم
ن رفت
بابچه ها وارد شدیم نشستیم
تو جا های خودمون
که دیدم.......
خماری ببینید
شرایط 10لایک
5کامنت
۴.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.