عشق یا قتل پ ۱۵ ق ۶
پارت ۱۵ ق ۶ : اینجا.....اینجا یه چیزایی مشکوکه...... ( راوی ) بعد کلی فکر از دستشویی بیرون اومد .....حموم رفت تو وان آب سرد نشست....هنوزم مشغول فکر کردن به گذشتش بود.....شاید چند ساعتی توی آب بود و خودش زمان از دستش در رفته بود................. حوله ی سفیدی دور خودش پیچید ....... صدای در حموم اومد.....از اینکه لباسی نداشت ترسید....یعنی کی میتونست باشه؟......همینطور در حالی ک کاری ازش بر نمیومد و دیر شده بود نگاه میکرد کیه......جونگ کوک بود....با دیدن ا/ت ایی ک فقط یه حوله ی سفید کوتاه دورش بود نیشخندی زد ....البته انگار دوست داشته ک همون حوله هم نباشه ...... بهش نزدیک شد ..... ا/ت از خجالت داشت تو خودش میپیچید و کلامی نمیتونست به زبان بیاره.....قدم به قدم جونگ کوک عقب رفت.....پشت به دیوار ایستاد.....جونگ کوک خودشو نزدیک و نزدیک تر کرد.......هیچ فاصله ای نمونده بود!....دستشو رو دیوار کنار ا/ت گذاشت و مانع تکون خوردنش شد
ا/ت...خواهش میکنم ازم دور شو!!!
جونگ کوک...چرا؟ چون نصف بیشتر بدنت و به نمایش گذاشتی؟ چون رونات دیده میشه؟ چون خط سینت رو میبینم؟ چون داری وسوسه میندازی به جونم؟
با شنیدن این حرفا از خجالت بد جوری آب شده بود چشماش بسته بود.....کوچک ترین نگاهی نمیتونست بندازه ...... دستش رو روی یکی از رونای ا/ت کشید و نیشخندی دندون نما زد......ا/ت ک خیلی بدش اومده بود چشماش رو با اعصبانیت باز کرد و در لحظه فنی روی جونگ کوک زد ( همون فن هایی ک با حیهوپ کار میکرده 😐) سرشو روی دیوار فشار میداد و دستاشو پشتت محکم گرفته بود داد بلندی زد
ا/ت ... بهت گفتم ازم دور شو!!!!!!
نمیفهمید داشت چیکار میکرد
( انتقال پارت ۱۵ به ۱۶ )میخوای برم دوباره کت شلوارمو بپوشم هوم؟........ این ک کنارشه پسر کیه؟.....خواهر تهیونگ و عشق تو.....تمرین تیر اندازی میکردم.......تمرین دفاع شخصی!.......ا/ت ای توی آغوشش بود ک فک میکرد اون تهیونگه.....ببین نمیدمت دست جونگ کوک ولی اگه کاری ک میخوام رو درست انجام بدی........بگو ببینم منو میتونی تشخیص بدی؟ .......اگه میخوای حافظه ات برگرده........زندگیت خیلی قشنگ تر از اونی میشه ک فکرشو میکنی!! ........یکیشون نزدیک اینجا پیدا شد!.......کیلرجسی یا هرچی خودت اسمشو میزاری!......انگار داشتین مخم رو شست و شو میدادین!......ولی زیرشو نگشتی!
( نگاه کنین راجب جونگ کوک زود تصمیم نگیرید ک مثلا عاشق ا/ت بشه و اینجور حرفا 😐 اینو بدونین ک جونگ کوک بازیگر فوقالعاده خوبی هست ..... نمی دونم چرا کمکتون میکنم آینده بینی کنید 🤦♀️🌈 این پارت منحرفانه امیدوارم کجتون نکرده باشه 😂✌ ببخشید )
ا/ت...خواهش میکنم ازم دور شو!!!
جونگ کوک...چرا؟ چون نصف بیشتر بدنت و به نمایش گذاشتی؟ چون رونات دیده میشه؟ چون خط سینت رو میبینم؟ چون داری وسوسه میندازی به جونم؟
با شنیدن این حرفا از خجالت بد جوری آب شده بود چشماش بسته بود.....کوچک ترین نگاهی نمیتونست بندازه ...... دستش رو روی یکی از رونای ا/ت کشید و نیشخندی دندون نما زد......ا/ت ک خیلی بدش اومده بود چشماش رو با اعصبانیت باز کرد و در لحظه فنی روی جونگ کوک زد ( همون فن هایی ک با حیهوپ کار میکرده 😐) سرشو روی دیوار فشار میداد و دستاشو پشتت محکم گرفته بود داد بلندی زد
ا/ت ... بهت گفتم ازم دور شو!!!!!!
نمیفهمید داشت چیکار میکرد
( انتقال پارت ۱۵ به ۱۶ )میخوای برم دوباره کت شلوارمو بپوشم هوم؟........ این ک کنارشه پسر کیه؟.....خواهر تهیونگ و عشق تو.....تمرین تیر اندازی میکردم.......تمرین دفاع شخصی!.......ا/ت ای توی آغوشش بود ک فک میکرد اون تهیونگه.....ببین نمیدمت دست جونگ کوک ولی اگه کاری ک میخوام رو درست انجام بدی........بگو ببینم منو میتونی تشخیص بدی؟ .......اگه میخوای حافظه ات برگرده........زندگیت خیلی قشنگ تر از اونی میشه ک فکرشو میکنی!! ........یکیشون نزدیک اینجا پیدا شد!.......کیلرجسی یا هرچی خودت اسمشو میزاری!......انگار داشتین مخم رو شست و شو میدادین!......ولی زیرشو نگشتی!
( نگاه کنین راجب جونگ کوک زود تصمیم نگیرید ک مثلا عاشق ا/ت بشه و اینجور حرفا 😐 اینو بدونین ک جونگ کوک بازیگر فوقالعاده خوبی هست ..... نمی دونم چرا کمکتون میکنم آینده بینی کنید 🤦♀️🌈 این پارت منحرفانه امیدوارم کجتون نکرده باشه 😂✌ ببخشید )
۴۹.۸k
۲۶ تیر ۱۴۰۰