وقتی عضو هشتمی🤍
وقتی عضو هشتمی🤍
انچه گذشت
با چیزی که دیدم تعجب کردم
part ⁴
ات ویو
با چیزی که دیدم تعجب کردم
همه به محض ورود من بلند شدن و ازم استقبال کردن
من فکر میکردم از اینکه عضو جدید گروهشون هستم راضی نباشن و خوششون نیاد ولی اصلا اینطوری نبود البته اگه نامجون رو فاکتور بگیریم
نامی از همون لحظه اول قیافش یه جوری بود
باهام بد برخورد نکرد ولی مشخص بود از یه چیزی ناراحته
وقتی بهش رسیدم و باهاش دست دادم و تو چشماش نگاه کردم مطمئن شدم یه چیزی داره اذیتش میکنه
نامی ویو
(گایز نامجون ویو رو نامی ویو مینویسم)
پی دی نیم بهمون گفته بود قراره یه عضو جدید به گروهمون اضافه بشه
ولی راستش دوست نداشتم کسی اضافه بشه
من همینجوریشم دارم ۶ تا بچه بزرگ میکنم (قصد بی احترامی به کسی رو ندارم )
واقعا نمیخوام بشن ۷ تا
جین هیونگ میدونست خوشم نمیاد اون عضو جدید بیاد تو گروه و از صبح تا الان داشت درباره اینکه حق ندارم باهاش بد رفتاری کنم بهم اختار میداد
من نمیخواستم باهاش بد برخورد کنم فقط نمیخواستم همگروهی بهمون اضافه بشه همین
همه منتظر عضو جدید بودن
اونجوری که پی دی نیم گفته بود اون عضو جدید یه دختره که ۲۴ سالشه و عاشق موسیقیه
در باز شد و اون دختر وارد شد که همه بلند شدیم
اگه بخوام رو راست باشم انتظار همچین دختری رو نداشتم
انتضار داشتم یه دختر سرد و خشن یا یه دختر لوس و افاده ای باشه ولی اون دختر اصلا اینطوری نبود
یه دختر کیوت و کوچولو موچولو بود و البته زیبا
اون واقعا خوشگل بود
اون جلو و با همه دست داد و یجوری به همه ادای احترام میکرد انگار قول داده حتما سرشو به پاش برسون (منظورش اینه خیلی خم میشد و احترام زیادی براشون قائل بود)
با همه سلام و احوال پرسی کرد تا رسید به من
وقتی تو چشماش نگاه کردن یه حس عجیبی بهم دست داد
درسته دوست ندارم بیاد تو گروه ولی از حقیقت که نمیشه فرار کرد
بیخیال حسم شدم و حواسم رو به بقیه دادم
ات ویو
بعد از سلام احوال پرسی به سمت ماشین رفتیم تا بریم خونه
وقتی به جلوی در رسیدیم و از ماشین پیاده شدم با یه ویلای به شدت بزرگ مواجه شدم
فکر کنم یه ۱۰ تا اتاق خوابی باید داشته باشه
وارد خونه شدیم که.........
انچه گذشت
با چیزی که دیدم تعجب کردم
part ⁴
ات ویو
با چیزی که دیدم تعجب کردم
همه به محض ورود من بلند شدن و ازم استقبال کردن
من فکر میکردم از اینکه عضو جدید گروهشون هستم راضی نباشن و خوششون نیاد ولی اصلا اینطوری نبود البته اگه نامجون رو فاکتور بگیریم
نامی از همون لحظه اول قیافش یه جوری بود
باهام بد برخورد نکرد ولی مشخص بود از یه چیزی ناراحته
وقتی بهش رسیدم و باهاش دست دادم و تو چشماش نگاه کردم مطمئن شدم یه چیزی داره اذیتش میکنه
نامی ویو
(گایز نامجون ویو رو نامی ویو مینویسم)
پی دی نیم بهمون گفته بود قراره یه عضو جدید به گروهمون اضافه بشه
ولی راستش دوست نداشتم کسی اضافه بشه
من همینجوریشم دارم ۶ تا بچه بزرگ میکنم (قصد بی احترامی به کسی رو ندارم )
واقعا نمیخوام بشن ۷ تا
جین هیونگ میدونست خوشم نمیاد اون عضو جدید بیاد تو گروه و از صبح تا الان داشت درباره اینکه حق ندارم باهاش بد رفتاری کنم بهم اختار میداد
من نمیخواستم باهاش بد برخورد کنم فقط نمیخواستم همگروهی بهمون اضافه بشه همین
همه منتظر عضو جدید بودن
اونجوری که پی دی نیم گفته بود اون عضو جدید یه دختره که ۲۴ سالشه و عاشق موسیقیه
در باز شد و اون دختر وارد شد که همه بلند شدیم
اگه بخوام رو راست باشم انتظار همچین دختری رو نداشتم
انتضار داشتم یه دختر سرد و خشن یا یه دختر لوس و افاده ای باشه ولی اون دختر اصلا اینطوری نبود
یه دختر کیوت و کوچولو موچولو بود و البته زیبا
اون واقعا خوشگل بود
اون جلو و با همه دست داد و یجوری به همه ادای احترام میکرد انگار قول داده حتما سرشو به پاش برسون (منظورش اینه خیلی خم میشد و احترام زیادی براشون قائل بود)
با همه سلام و احوال پرسی کرد تا رسید به من
وقتی تو چشماش نگاه کردن یه حس عجیبی بهم دست داد
درسته دوست ندارم بیاد تو گروه ولی از حقیقت که نمیشه فرار کرد
بیخیال حسم شدم و حواسم رو به بقیه دادم
ات ویو
بعد از سلام احوال پرسی به سمت ماشین رفتیم تا بریم خونه
وقتی به جلوی در رسیدیم و از ماشین پیاده شدم با یه ویلای به شدت بزرگ مواجه شدم
فکر کنم یه ۱۰ تا اتاق خوابی باید داشته باشه
وارد خونه شدیم که.........
۶.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.