عشقی که بهم دادی
"part 20"
چندین ساعت همونجا نشستم و منتظر جیهون بودم که بیارنش تو بخش
*نصف شب
*از زبان ا.ت
ساعتو نگاه کردم ۳ صبح بود
از جام بلند شدم و دیدم روی کاناپه خوابیدم
من چجوری اومدم خونه؟
دست کشیدم تو موهام و دور و برمو نگاه کردم
دیدم جونگکوک تکیه داده به کتابخونه و نشسته خوابش برده
رفتم از توی اتاق و پتو تابستونی رو آوردم انداختم روش
چشماشو باز کرد که نشستم رو به روش
همونجور که چشماشو میمالوند گفت
=ا.ت...کی بیدار شدی؟
+همین الان...مرسی که آوردیم خونه...انقدر امروز خسته بودم که اصلا بیهوش شدم
=عوضش الان سرحالی
+آره...تو تا کی بیدار بودی؟
=منم همین چند دقیقه پیش خوابم برد...راستی گشنه ت نیست؟...رامیون درست کردم
+آره بوش رو حس کردم...بریم که خیلی گشنه مه...تاحالا تو این ساعت رامیون نخورده بودم
=پس بریم
جونگکوک از جاش بلند شد
+دست منم بگیر پاشم
دستمو گرفت و بلندم کرد و رفتیم طرف آشپزخونه
بو کشیدم
+به به دکتر جئون چه کردی؟
=خداکنه خوب شده باشه
+دستپخت تو همیشه خوبه جونگکوکی
=معلومه که خوبه
+اوه اوه دیگه پرو نشو
=اوکی بابا تسلیم...بشین که یخ کرد
نشستیم و شروع به خوردن کردیم
=ا.ت...تکلیف کار ت چی شد؟
همونجور که دهنم پر بود گفتم
+بخاطر اینکه معطلم کرد کلی باهاش دعوا کردم و زدم بیرون...خیلی تحمل کردنش برام بعد این همه سال سخته
=این همه سال؟...مگه تو میشناسیش
غذا پرید تو گلوم و کلی سرفه کردم
شت سوتی دادم
جونگکوک یه لیوان آب داد دستم
=ا.ت خوبی؟...
+آره (سرفه)
سریع بحثو عوض کردم
+جیهون چطوره؟
=آوردنش تو بخش...انقدر خوشگل خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم که ببینیش
+ناز خوابیده بودم؟
=خب آره
چندین ساعت همونجا نشستم و منتظر جیهون بودم که بیارنش تو بخش
*نصف شب
*از زبان ا.ت
ساعتو نگاه کردم ۳ صبح بود
از جام بلند شدم و دیدم روی کاناپه خوابیدم
من چجوری اومدم خونه؟
دست کشیدم تو موهام و دور و برمو نگاه کردم
دیدم جونگکوک تکیه داده به کتابخونه و نشسته خوابش برده
رفتم از توی اتاق و پتو تابستونی رو آوردم انداختم روش
چشماشو باز کرد که نشستم رو به روش
همونجور که چشماشو میمالوند گفت
=ا.ت...کی بیدار شدی؟
+همین الان...مرسی که آوردیم خونه...انقدر امروز خسته بودم که اصلا بیهوش شدم
=عوضش الان سرحالی
+آره...تو تا کی بیدار بودی؟
=منم همین چند دقیقه پیش خوابم برد...راستی گشنه ت نیست؟...رامیون درست کردم
+آره بوش رو حس کردم...بریم که خیلی گشنه مه...تاحالا تو این ساعت رامیون نخورده بودم
=پس بریم
جونگکوک از جاش بلند شد
+دست منم بگیر پاشم
دستمو گرفت و بلندم کرد و رفتیم طرف آشپزخونه
بو کشیدم
+به به دکتر جئون چه کردی؟
=خداکنه خوب شده باشه
+دستپخت تو همیشه خوبه جونگکوکی
=معلومه که خوبه
+اوه اوه دیگه پرو نشو
=اوکی بابا تسلیم...بشین که یخ کرد
نشستیم و شروع به خوردن کردیم
=ا.ت...تکلیف کار ت چی شد؟
همونجور که دهنم پر بود گفتم
+بخاطر اینکه معطلم کرد کلی باهاش دعوا کردم و زدم بیرون...خیلی تحمل کردنش برام بعد این همه سال سخته
=این همه سال؟...مگه تو میشناسیش
غذا پرید تو گلوم و کلی سرفه کردم
شت سوتی دادم
جونگکوک یه لیوان آب داد دستم
=ا.ت خوبی؟...
+آره (سرفه)
سریع بحثو عوض کردم
+جیهون چطوره؟
=آوردنش تو بخش...انقدر خوشگل خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم که ببینیش
+ناز خوابیده بودم؟
=خب آره
۳.۱k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.