رمان من عشق رو با شما تجربه کردم p8
اومد دوباره اومد حمله کنه که
_کونفوندوس (وردی که باعث گیج شدن هدف می شود)
دریکو بود...گرگینه داشت تلو تلو میخورد و ازمون دور میشد... دریکو و پاتر اومدن سمتم
=خوبی؟
_این سواله میپرسی اخه دستشو نگا کن
+ب..بلندم کنین
پاتر و دریکو بلندم کردن که صدایی از پشت سرم شنیدم و داد زدم
+بدوییننن
سه تایی دویدیم سمت قلعه هاگوارتز و رفتیم داخل
پاتر نفس نفس زنان گفت
=باید بری پیش خانم پامفری
پوکر گفتم
+میدونم/:
دریکو گف
_خیلی درد داره ن؟
+قاعدتا درد داره
=حیف نتونستیم گیاهو بیاریم
+کی گفته نتونستیم؟
_ها؟!
با دستی که سالم بود گیاهو از جیب شلوارم درش اوردم و دادم دست پاتر
+ببرش پیش پروفسور اسنیپ من میرم درمانگاه
پاتر با سر حرفمو تایید کرد و دریکو گفت
_منم باهات میام
+اوم...اوکی
با دریکو رفتیم سمت درمانگاه و خانم پامفری هم تا میتونست سوال پیچمون کرد و بعد دستمو واسم بست و یه معجون داد بهم تا بخورم رو تخت نشسته بودم که در باز شد و سوروس اومد تو نگاه معنا داری به دریکو انداخت و با سر به بیرون اشاره کرد و گفت
=مالفوی
_الان میرم پروفسور
دریکو رفت و
_کونفوندوس (وردی که باعث گیج شدن هدف می شود)
دریکو بود...گرگینه داشت تلو تلو میخورد و ازمون دور میشد... دریکو و پاتر اومدن سمتم
=خوبی؟
_این سواله میپرسی اخه دستشو نگا کن
+ب..بلندم کنین
پاتر و دریکو بلندم کردن که صدایی از پشت سرم شنیدم و داد زدم
+بدوییننن
سه تایی دویدیم سمت قلعه هاگوارتز و رفتیم داخل
پاتر نفس نفس زنان گفت
=باید بری پیش خانم پامفری
پوکر گفتم
+میدونم/:
دریکو گف
_خیلی درد داره ن؟
+قاعدتا درد داره
=حیف نتونستیم گیاهو بیاریم
+کی گفته نتونستیم؟
_ها؟!
با دستی که سالم بود گیاهو از جیب شلوارم درش اوردم و دادم دست پاتر
+ببرش پیش پروفسور اسنیپ من میرم درمانگاه
پاتر با سر حرفمو تایید کرد و دریکو گفت
_منم باهات میام
+اوم...اوکی
با دریکو رفتیم سمت درمانگاه و خانم پامفری هم تا میتونست سوال پیچمون کرد و بعد دستمو واسم بست و یه معجون داد بهم تا بخورم رو تخت نشسته بودم که در باز شد و سوروس اومد تو نگاه معنا داری به دریکو انداخت و با سر به بیرون اشاره کرد و گفت
=مالفوی
_الان میرم پروفسور
دریکو رفت و
۳.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.