life again ادامه پارت سوم
جونگکوک قهقهه ای زد و یه دفعه صدای خنده دیگه ای شنید و روشو برگردوند.
تهیونگ _ بهترین دوست مین یونگی . کسی که باز گ.ی بودنش لو رفته بود و همه دخترا نا امید شده بودن و پسرا دنبالش بودن ولی کسی جرئت نمیکرد نزدیک بهش بشه چون کسی به اسم مین یونگی در همه حالت تامین کننده هزینه مدرسه بود. و اگه کسی دست از پا خطا میکرد از مدرسه اخراج میشد_ همراه جونگکوک داشت میخندید و وقتی پسر کوچیکتر برگشت سمتش دستشو جلو برد و خودشو معرفی کرد: سلام فسقلی من تهیونگم دوست یونگی.
جونگکوک هم با خجالت لبخندی زد و گفت: سلام منم جونگکوکم . دوست جیمین.
پایان فلش بک __
جونگکوک: ولی در هر صورت من نیستم هیونگ.
جیمین: خودم به تهیونگ میگم...چرا کاری که باهام کردی رو باهات نکنم ؟!؟!
جونگکوک: نههههههه
جیمین: ارهههههه
.............
ادامه دارد...
تهیونگ _ بهترین دوست مین یونگی . کسی که باز گ.ی بودنش لو رفته بود و همه دخترا نا امید شده بودن و پسرا دنبالش بودن ولی کسی جرئت نمیکرد نزدیک بهش بشه چون کسی به اسم مین یونگی در همه حالت تامین کننده هزینه مدرسه بود. و اگه کسی دست از پا خطا میکرد از مدرسه اخراج میشد_ همراه جونگکوک داشت میخندید و وقتی پسر کوچیکتر برگشت سمتش دستشو جلو برد و خودشو معرفی کرد: سلام فسقلی من تهیونگم دوست یونگی.
جونگکوک هم با خجالت لبخندی زد و گفت: سلام منم جونگکوکم . دوست جیمین.
پایان فلش بک __
جونگکوک: ولی در هر صورت من نیستم هیونگ.
جیمین: خودم به تهیونگ میگم...چرا کاری که باهام کردی رو باهات نکنم ؟!؟!
جونگکوک: نههههههه
جیمین: ارهههههه
.............
ادامه دارد...
۲۷۶
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.