پارت ۱۹
تابع قوانین جمهوری اسلامی
یک ماه بعد:
ویو ات
با آفتابی که به چشمام میزد چشمام رو کمی باز کردم و با یجی که بالای سرم نشسته و گریه میکنه روبه رو شدم نمیتونستم باور کنم هیونجین اینکارو باهام کرد ، اما من قسم خوردم از اون لحظه به بعد هرگز ضره ای احساسم بهش توی این قلب لعنتی نمونه یجی سرشو بالا گرفت و با دیدنم شوکه و خوشحال شد
ی...یجی
° ات هق هق ات میدونی چقدر نگرانت بودم میدونی تو این مدت چیا کشیدیم
یجی...قلبم درد میکنه هق هق
°اون هیونجین عوضی هق هق چطور تونست اینکارو باهات بکنه...
یجی...هق هق من...من اشتباه کردم عاشقش شدم هق هق قسم میخورم تا لحظه ی آخر عمرم دوباره هیچوقت عاشقش نشم
°اون عوضی الاناس که برسه... بلند شو ات باید ازش فرار کنیم
کجاییم
° وقتی یه ماه پیش بهت زنگ زدم هیونجین جواب دادو بهم گفت بهت شلیک کرده گفت پشیمونه گفت خیلی دوست داره اما دروغی بیش نبود ، با فلیکس و یونجون تونستیم ازدستش نجاتت بدیم الان توی ویلای مخفیه فلیکسم اما هیونجین جامونو پیدا کرده و داره میاد باید سریع از اینجا بریم
فلیکس...فلیکس کجاس...
&ات هق هق خواهر خوشگلم
به سمتم دویید و توی بغل گرفتم
& منو ببخش که گذاشتم این بلا سرت بیاد حالا باید بریم
فلیکس بغلم کردو و به سمت ماشین بردم
& یجی مراقبش باش
داداشی تو...مگه نمیای ؟
& نه خواهر قشنگم میدونی که هیونجین ...
آها فهمیدم تو هنوزم باهاش دوستی
& خواهر خوشگلم نگران نباش با دوستیه بینمونم تورو بهش نمیدم
° ما میریم فلیکس الاناس که بیاد
& باشه خداحافظ
یونجون رانندگی میکرد و یجی هم پیش من بود
یونجون:ات خداروشکر که خوبی
ممنونم یونجون
°ات یکوچولو تو بغلم استراحت کن راه زیادی در پیش داریم
کجا میریم؟
°ویلای جنگلی سئول
مگه الان کجا بودیم
°ججو بودیم
تا کی باید فرار کنیم ها؟ ( با بغض)
° اگه اون شب بهت نمیگفتم باهاش برو و بهش اعتراف کن تو این وضع نبودی منو ببخش
آروم چشمامو بستم و توی بغل یجی به خواب رفتم
پرش زمانی به چند ساعت بعد
° ات... ات بیدار شو رسیدیم
باش
با کمک یجی از ماشین پیاده شدم و رفتیم توی ویلا
°ات هیونجین به من و یونجون گفته میخواد بهمون چیز مهمی بگه و گفته بریم پیشش تو همین جا بمون بادیگاردا تحت هر شرایطی ازت محافظت میکنن پس نگران نباش
خیلی خوب ممنونم یجی
یجی و یونجون رفتن و فقط من موندم گوشیه یجی جا مونده بود پس برداشتمش تا یه فیلم ببینم و روحیه ام یکم عوض بشه اما با دیدن فیلمی که یه جاسوس از هیونجین در حال بوسیدن و خوشگذرونی با چند تا دختر حالم بد شد و شروع به گریه کردم
هوانگ هیونجین...هق هق لعنت به تو اون عشق دورغینت هق هق چطوری تونستی به قلبم شلیک کنیو بشکونیم و بعد بری با چند تا دختر هر*زه هق هق...
یک ماه بعد:
ویو ات
با آفتابی که به چشمام میزد چشمام رو کمی باز کردم و با یجی که بالای سرم نشسته و گریه میکنه روبه رو شدم نمیتونستم باور کنم هیونجین اینکارو باهام کرد ، اما من قسم خوردم از اون لحظه به بعد هرگز ضره ای احساسم بهش توی این قلب لعنتی نمونه یجی سرشو بالا گرفت و با دیدنم شوکه و خوشحال شد
ی...یجی
° ات هق هق ات میدونی چقدر نگرانت بودم میدونی تو این مدت چیا کشیدیم
یجی...قلبم درد میکنه هق هق
°اون هیونجین عوضی هق هق چطور تونست اینکارو باهات بکنه...
یجی...هق هق من...من اشتباه کردم عاشقش شدم هق هق قسم میخورم تا لحظه ی آخر عمرم دوباره هیچوقت عاشقش نشم
°اون عوضی الاناس که برسه... بلند شو ات باید ازش فرار کنیم
کجاییم
° وقتی یه ماه پیش بهت زنگ زدم هیونجین جواب دادو بهم گفت بهت شلیک کرده گفت پشیمونه گفت خیلی دوست داره اما دروغی بیش نبود ، با فلیکس و یونجون تونستیم ازدستش نجاتت بدیم الان توی ویلای مخفیه فلیکسم اما هیونجین جامونو پیدا کرده و داره میاد باید سریع از اینجا بریم
فلیکس...فلیکس کجاس...
&ات هق هق خواهر خوشگلم
به سمتم دویید و توی بغل گرفتم
& منو ببخش که گذاشتم این بلا سرت بیاد حالا باید بریم
فلیکس بغلم کردو و به سمت ماشین بردم
& یجی مراقبش باش
داداشی تو...مگه نمیای ؟
& نه خواهر قشنگم میدونی که هیونجین ...
آها فهمیدم تو هنوزم باهاش دوستی
& خواهر خوشگلم نگران نباش با دوستیه بینمونم تورو بهش نمیدم
° ما میریم فلیکس الاناس که بیاد
& باشه خداحافظ
یونجون رانندگی میکرد و یجی هم پیش من بود
یونجون:ات خداروشکر که خوبی
ممنونم یونجون
°ات یکوچولو تو بغلم استراحت کن راه زیادی در پیش داریم
کجا میریم؟
°ویلای جنگلی سئول
مگه الان کجا بودیم
°ججو بودیم
تا کی باید فرار کنیم ها؟ ( با بغض)
° اگه اون شب بهت نمیگفتم باهاش برو و بهش اعتراف کن تو این وضع نبودی منو ببخش
آروم چشمامو بستم و توی بغل یجی به خواب رفتم
پرش زمانی به چند ساعت بعد
° ات... ات بیدار شو رسیدیم
باش
با کمک یجی از ماشین پیاده شدم و رفتیم توی ویلا
°ات هیونجین به من و یونجون گفته میخواد بهمون چیز مهمی بگه و گفته بریم پیشش تو همین جا بمون بادیگاردا تحت هر شرایطی ازت محافظت میکنن پس نگران نباش
خیلی خوب ممنونم یجی
یجی و یونجون رفتن و فقط من موندم گوشیه یجی جا مونده بود پس برداشتمش تا یه فیلم ببینم و روحیه ام یکم عوض بشه اما با دیدن فیلمی که یه جاسوس از هیونجین در حال بوسیدن و خوشگذرونی با چند تا دختر حالم بد شد و شروع به گریه کردم
هوانگ هیونجین...هق هق لعنت به تو اون عشق دورغینت هق هق چطوری تونستی به قلبم شلیک کنیو بشکونیم و بعد بری با چند تا دختر هر*زه هق هق...
۱.۶k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.