P7🌚
P7🌚
پس رفت یه بالم لب صورتی به مدل عروسکی زدم رو لبم بعدم براق کننده
یه کوچولو که اصل معلوم نشه رژ گونه زدم بعدم از نورا می خواستم خداحافظی
کنم که...
پایان از دید ا/ت
نورا:ببین جونور اومدی همچیو مو به مو
تعریف می کنی و اینکه چیکار کردین اوکی ؟
ا/ت:باشه بابا ok فعلا بای عسلم
نورا :بای عشقم ♥️
ا/ت:یه دفعه گوشیم زنگ خورد جیمین بود گفت بیا دم در منم گفتم باشه
از زبان جیمین
به ا/ت گفتم بیاد دمه در اونم اومد اما
خب من برای این گفتم بریم بیرون که بگم دوسش دارم و بهش اعتراف کنم
امیدوارم از من خوشش بیاد..وقتی اومد
دمه در دلم براش ضعف رفت از بس کیوت و ناز شده بود و خیلی خوش استایل شده بود احساس کردم بیشتر دارم عاشق میشم ....
پایان از دید جیمین
جیمین:سلام کیوتی خیلی خوشگل شدی
واقعا
ا/ت:مرسی نفسم..یعنی چیز مرسی جیمین
از زبان ا/ت
وایی داشتم سوتی میدادم واقعا چقدر احمقم امیدوارم بد برداشت نکنه
پایان از زبان ا/ت
جیمین :اولش ذوق کردم ولی طوری نشون دادم که اشکالی ندارد.. مهم نیست کیوتی ..خب بریم
ا/ت:باشه .. رفتم سوار شدم جیمین گفت جلو بشین من رفتم جلو نشستم اما وقتی نشستم یه جوری شدم قلبم تند تند میزد هم ذوق کرده بودم هم خجالت... جیمین حرکت کرد .. بعد چند مین احساس کردم یکی دستمو گرفته فهمیدم جیمینه هم دستم گرفته بود هم ناز می کرد از بس دستم کوچولو بود
دستام تو دستش گم شده بود منم نمی دونستم چیکار کنم پس منم دستشو گرفتم اونم انگار خوشش اومده بعد چند مین رسیدیم شهر بازیه خیلی بزرگ و با حال ..
ا/ت :وایی چقدر باحاله (ذوق کیوت )
جیمین:بیا بریم یکم اونور کناره ساحل باید یه چیزی بهت بگم بعد بریم بازی کنیم
ا/ت:ok(نکته شهره بازی پیشه ساحله)
از زبان راوی (me)
جیمین و ا/ت رفتن ولبه ساحل
پایان از زبان راوی
جیمین :خب ببین من میدونم تو از ایران اومدی و خانوادت هم میدونم
ولی راستش من از وقتی اومدی عاشقت شدم حتی خودمم باورم نمیشه مثل دیوونه عاشقت شدم ..قبول میکنی بیبی
من باشی ؟
ا/ت:واقعا خب منم اینطوری بودم ولی می ترسیدم پس تصمیم گرفتم تو خودم نگهش دارم .. ولی خب آره دوست دخترت میشم
جیمین:خب این عالیه عشقم پرنسسم
خب حالا با اجازه ..
ا/ت:اینو گفت لباشو روی لبام گذاشت و مک میزدم طوری که یکم خونی شد منم همراهیش کردم بعد چند مین از هم جدا شدیم
جیمین:لبات خیلی خوشمز بود پرنسسم
خب از الان به بعد صاحب این لبا منم
یو نو؟
ا/ت:"خنده"باشه ok پرنس من
جیمین:«خنده »بریم بازی کنیم دیگه بیب
ا/ت:ok
بعد ساعت ها بازی و فلش بک به
۱شب (ماشالا چقدر بازی کردن )
جیمین:خب دیگه بیب بریم خونه
دلم نمی خواد بیبیم خسته بشه
ا/ت:اره دیگه بریم خیلی خستم
جیمین:اره بیا بریم
ا/ت:عه راستی جیمین
جیمین:جونم
ا/ت:از این به بعد به جای جیمین
💜🫂
پس رفت یه بالم لب صورتی به مدل عروسکی زدم رو لبم بعدم براق کننده
یه کوچولو که اصل معلوم نشه رژ گونه زدم بعدم از نورا می خواستم خداحافظی
کنم که...
پایان از دید ا/ت
نورا:ببین جونور اومدی همچیو مو به مو
تعریف می کنی و اینکه چیکار کردین اوکی ؟
ا/ت:باشه بابا ok فعلا بای عسلم
نورا :بای عشقم ♥️
ا/ت:یه دفعه گوشیم زنگ خورد جیمین بود گفت بیا دم در منم گفتم باشه
از زبان جیمین
به ا/ت گفتم بیاد دمه در اونم اومد اما
خب من برای این گفتم بریم بیرون که بگم دوسش دارم و بهش اعتراف کنم
امیدوارم از من خوشش بیاد..وقتی اومد
دمه در دلم براش ضعف رفت از بس کیوت و ناز شده بود و خیلی خوش استایل شده بود احساس کردم بیشتر دارم عاشق میشم ....
پایان از دید جیمین
جیمین:سلام کیوتی خیلی خوشگل شدی
واقعا
ا/ت:مرسی نفسم..یعنی چیز مرسی جیمین
از زبان ا/ت
وایی داشتم سوتی میدادم واقعا چقدر احمقم امیدوارم بد برداشت نکنه
پایان از زبان ا/ت
جیمین :اولش ذوق کردم ولی طوری نشون دادم که اشکالی ندارد.. مهم نیست کیوتی ..خب بریم
ا/ت:باشه .. رفتم سوار شدم جیمین گفت جلو بشین من رفتم جلو نشستم اما وقتی نشستم یه جوری شدم قلبم تند تند میزد هم ذوق کرده بودم هم خجالت... جیمین حرکت کرد .. بعد چند مین احساس کردم یکی دستمو گرفته فهمیدم جیمینه هم دستم گرفته بود هم ناز می کرد از بس دستم کوچولو بود
دستام تو دستش گم شده بود منم نمی دونستم چیکار کنم پس منم دستشو گرفتم اونم انگار خوشش اومده بعد چند مین رسیدیم شهر بازیه خیلی بزرگ و با حال ..
ا/ت :وایی چقدر باحاله (ذوق کیوت )
جیمین:بیا بریم یکم اونور کناره ساحل باید یه چیزی بهت بگم بعد بریم بازی کنیم
ا/ت:ok(نکته شهره بازی پیشه ساحله)
از زبان راوی (me)
جیمین و ا/ت رفتن ولبه ساحل
پایان از زبان راوی
جیمین :خب ببین من میدونم تو از ایران اومدی و خانوادت هم میدونم
ولی راستش من از وقتی اومدی عاشقت شدم حتی خودمم باورم نمیشه مثل دیوونه عاشقت شدم ..قبول میکنی بیبی
من باشی ؟
ا/ت:واقعا خب منم اینطوری بودم ولی می ترسیدم پس تصمیم گرفتم تو خودم نگهش دارم .. ولی خب آره دوست دخترت میشم
جیمین:خب این عالیه عشقم پرنسسم
خب حالا با اجازه ..
ا/ت:اینو گفت لباشو روی لبام گذاشت و مک میزدم طوری که یکم خونی شد منم همراهیش کردم بعد چند مین از هم جدا شدیم
جیمین:لبات خیلی خوشمز بود پرنسسم
خب از الان به بعد صاحب این لبا منم
یو نو؟
ا/ت:"خنده"باشه ok پرنس من
جیمین:«خنده »بریم بازی کنیم دیگه بیب
ا/ت:ok
بعد ساعت ها بازی و فلش بک به
۱شب (ماشالا چقدر بازی کردن )
جیمین:خب دیگه بیب بریم خونه
دلم نمی خواد بیبیم خسته بشه
ا/ت:اره دیگه بریم خیلی خستم
جیمین:اره بیا بریم
ا/ت:عه راستی جیمین
جیمین:جونم
ا/ت:از این به بعد به جای جیمین
💜🫂
۷.۸k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.