p25
زیا:رفتم از مدیر شماره کلاسم رو خواستم برام شمارش رو گف رفتم کلاس وااااااات با همین پسره تو یه رشتم خداااا(رشتش استاد دانشگاهی هس) قرار بود معلم جاهامون رو تایین کنه(بچه ها درسته تو دانشگاها اونطکری نمیشه ولی حالا شماها اونطوری تصورش کنین)منو با همون پسره داد نشستیم رو صندلی هامون وقتی چشمم بهش میخورد میدیدم که چشماش رو رونامه یاخدا رود کتم رو در اوردم گذاشتمش رو رونام پسره هیز به کوک بگم اخه تیکه تیکت میکنه درس تموم شد .....داشتم وسایلام رو جنع میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد نکنه پسره:چه بدنی داری زیا:گ...گمشو عوضی پسره:نشم چی دختره:یه بلایی سرت میارماااا که بمیری پسره:ههه ببین دختر خانواده من مافیان یعنی با یه سوتم میتونن تکه تکت کنن طوری تکت میکونن که شوهر ایندت نمیفهمه از کجا تکه تکت کردن زیا:(چه ربطی داشت😐 )اوففف برو کنار ببینم نیگه پس میترسم ایششش پسره لاقل شمارت رو بدهههه هعیییی منم زود رفتم بیرون از دانشگاه منتظر کوک بودم که اومد وقتی نشستم تو ماشین پسره منو دید با تعجب نگام میکرد کوک:خوشگذشت؟ پیشت پیشتتتتتت هویییییی شلغممممم شلغم زیا:هنننن کوک:چطوری بود زیا:عالی بود عالی اینو میخوای کوک:خدارو شکر بریم خونه امروز بچه ها میان خونه زیا:عهههه من حال ندارما کوک:خدمتکار هس خو زیا:باش رسیدن خونه زیا رفت اتاقش و داشت درس میخوند که کوک اوند داخل اتاق کوک :بیا بریم اومدن.... باهم میرن پایین زیا:خوش اومدین همگی: ممنون از زبان کوک:بچه ها گفتن جرئت حقیقت ماهم تایید کردیم شوگا:خب میچرخونم .چرخوند رو منو جیمین اوفتاد منحرفه اعظم... جیمین:خو کوکیا بگو ببینم ج یا ح؟ کوک:ج جیمین:بیا زیا رو ببوس زایا:هننننن نه نه این چه کارایی یعنی چی اخه عه(بچه ها دوست دخترای شوگا و جیمین و هوپ و نمجونم اونجا بودنا) کوک رفت لبای زیا رو بوسید زیا سرخ شده بود حرف نمیزد از زبان کوک:نشستیم روی مبل خدمتکار برامون قهوه اورده بود که از سینی لیزخوردن و اوفتادن رو...جای حساسم کوک:اییییییی بمیریییییییی بمیرییی زیا:کوک اروم باش شما میتونی برا (روبه خدمتکار)کوک:اییییییی جیمین:خوبی؟؟؟ کوک:به نظرتتتتتت جیمین:یا خدا کوک ناقص شدی..🤣🤣🤣🤣🤣 کوک:نگاه های وحشتناک جیمینن:اهم ما دیگه تشریف ببریم زیا:میموندین نمجون :نه دیگا بریم خدافض عمه رفتن کوک رو با زور ببند کردم و بردم اتاق داشت داد میزد که هولش دادم رو تخت و بوسیدمش زیا:ششش اروم باش کوک با تعجب نگام میکرد رفتم سمت شلوارش.....
تاپارت بعدی بای بای
شرطا:
کامنت:۴۰
لایکا:۳۵
ممنونم به خاطر همایتاتون عاشقتونممممم دوستونن دارممممم بای یای
تاپارت بعدی بای بای
شرطا:
کامنت:۴۰
لایکا:۳۵
ممنونم به خاطر همایتاتون عاشقتونممممم دوستونن دارممممم بای یای
۵۵.۱k
۱۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.