مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸 پارت ۱۸🩸⛓️
چقدر خجالت کشیدم رفتم کارهام رو انجام بدم
🩶ویو تهیونگ 🩶
بعد از اینکه جیا رفت بلند شدم آماده بشم برم شرکت( اسلاید بعد ) رفتم تو ماشین نشستم راه افتادم وقتی رسیدم پیاده شدم رفتم داخل رفتم تو اتاق کارم که دیدم ینفر پشت صندلیم نشسته اصل.حه در اوردم بهش نشونه گرفتم گفتم تهیونگ:کی اونجاست یهو صندلی برگشت و اون ...تهیونگ:لیا کی تورو راه داده اینجا لیا: مهم نیست عشقم دلم برات تنگ شده بود خواست بغلم کنه که نذاشتم لیا: چرا نمیزاری بغلت کنم(لوس) تهیونگ:😑 لیا: بگذریم اومد ی چیزی بهت بگم تهیونگ:چیه لیا: من میخوام برگردم پیشت و باهات زندگی کنم تهیونگ: تو قلط میکنی بیای پیش من لیا:تهیونگ من دوست دارم
تهیونگ :من یکی دیگرو دوست دارم حالا هرییی لیا:مطمعا باش اون کسی که دوسش داری قراره اتفاق بدی براش بیفته فقط وایسا و ببین و بعد گذاشت رفت از اون هرکاری برمیاد باید مواظب جیا باشم
✨️♥️پرش زمانی ساعت ۱ شب ♥️✨️
🩶ویو تهیونگ 🩶
دیگه کارم تمومه باید برم خونه راه افتادم که گوشیم زنگ خورد ورداشتم دیدم جیاعه تهیونگ :سل نزاشت حرفم تموم شه سریع گفت جیا: تهیونگ تروخدا خودتو زود برسون (با گریه ی شدید) تهیونگ: جیا چیشدهه جیا:یون میخواد اذیتم کنه(گریه ) تهیونگ تهیونگ خیلی عصبی شده بودم پامو گذاشتم روی گاز با سرعت میروندم برام مهم نیست تصادف کنم یا نه فقط میخوام اون ع.وضی رو گیر بیارم رسیدم به عمارت درو باز کردم بدو بدو به سمت خونه رفتم...ادامه دارد حمایت فراموش نشه ♥️
⛓️🩸 پارت ۱۸🩸⛓️
چقدر خجالت کشیدم رفتم کارهام رو انجام بدم
🩶ویو تهیونگ 🩶
بعد از اینکه جیا رفت بلند شدم آماده بشم برم شرکت( اسلاید بعد ) رفتم تو ماشین نشستم راه افتادم وقتی رسیدم پیاده شدم رفتم داخل رفتم تو اتاق کارم که دیدم ینفر پشت صندلیم نشسته اصل.حه در اوردم بهش نشونه گرفتم گفتم تهیونگ:کی اونجاست یهو صندلی برگشت و اون ...تهیونگ:لیا کی تورو راه داده اینجا لیا: مهم نیست عشقم دلم برات تنگ شده بود خواست بغلم کنه که نذاشتم لیا: چرا نمیزاری بغلت کنم(لوس) تهیونگ:😑 لیا: بگذریم اومد ی چیزی بهت بگم تهیونگ:چیه لیا: من میخوام برگردم پیشت و باهات زندگی کنم تهیونگ: تو قلط میکنی بیای پیش من لیا:تهیونگ من دوست دارم
تهیونگ :من یکی دیگرو دوست دارم حالا هرییی لیا:مطمعا باش اون کسی که دوسش داری قراره اتفاق بدی براش بیفته فقط وایسا و ببین و بعد گذاشت رفت از اون هرکاری برمیاد باید مواظب جیا باشم
✨️♥️پرش زمانی ساعت ۱ شب ♥️✨️
🩶ویو تهیونگ 🩶
دیگه کارم تمومه باید برم خونه راه افتادم که گوشیم زنگ خورد ورداشتم دیدم جیاعه تهیونگ :سل نزاشت حرفم تموم شه سریع گفت جیا: تهیونگ تروخدا خودتو زود برسون (با گریه ی شدید) تهیونگ: جیا چیشدهه جیا:یون میخواد اذیتم کنه(گریه ) تهیونگ تهیونگ خیلی عصبی شده بودم پامو گذاشتم روی گاز با سرعت میروندم برام مهم نیست تصادف کنم یا نه فقط میخوام اون ع.وضی رو گیر بیارم رسیدم به عمارت درو باز کردم بدو بدو به سمت خونه رفتم...ادامه دارد حمایت فراموش نشه ♥️
۱۴.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.