فیک من فقط تورو میخوام پارت جدید
//ازدید خودت//
شکه بودم.....درگیر بودم با خودم که کوک داد زد
_لوناااااااااااااااااااااااا
+اههه گوشم چته؟
_توچته چرا تو هپروتی؟
+کوک یه سوالی بپرسم راستشو میگی؟
_خو معلومه
+تو ش...شماره ی تهیونگو ....ح...حذف کردی؟
گلوم بغض بدی داشت....
_خوب اره که چی؟
دیگه تحمل نکردمو سرش داد زدم
+چراااا؟ مگه تهیونگ چیکارت کرده؟ چرا نمیزارین راحت باشم...هق....ولم کنین به خدا خسته شدم اهههه ...هق...هق
بلند شده بودم و کوکم با چشای گشاد نگام میکرد که از شدت گریه نفهمیدم چیشد فقط فهمیدم که بیهوش شدم.....
//ازدید کوک//
تا بحال تن صداشو واسم بالا نبرده بود....با چشای پراز تعجب نگاش میکردم که دیدم بیهوش شدو همون موقع دوستش با چنتا از بچها اومدن داخلو کیا//دوستت//با حالت شوک دادزد
_چیکارش کردی عوضی
بعد دووید سمت لونا
+م...من کاری نکرد....
_ساکت باشششش.....لونارو به اندازه ی کافی عذاب دادی....میخوای بکششیش لعنتی؟هق هق ....هیونجوننننن...هق
٪هیونجون//پاشو بلندش کنیم
بردنش و همه نشستن سرجاشونو پشت سرم حرف میزدن....از اونجا اومدم بیرونو رفتم اتاق پرستار......رسیدم درو باز کردم دیدم که بهش سرم وصل کردنو کیا با چهره ی عصبانی گفت
_گمشو بیرون مرتیکه ی عوضی.....به پدر مادرشم بگو که.....لونا دیگه پیش منه...
+ببین تو نمیتونی برامون تعیین تکلیف کنی ما میخوایم باهم ازدواج کنیم پس تموم کن...
_ا..ازدواج؟
+بعله
_نه...شوخی میکنی دیگه....نه خیرم لونا با داداش من//تهیونگ داداششه//میمونه برا...
+میشه بری بیرون.....منو اون دیگه از الان نامزدیم....اینم به همه بگو....
با چهره ی پر از اشکو نفرت رفت بیرون....من چیکار کردم.....دارم لونارو از دوستش جدا میکنم.....
//چند ماه بعد//
لونا بهوش اومدو از اون به بعد دیگه لبخندشو ندیدم ولی بعضی اوقات من میخندوندمش.....لوناو کیا باهم قهر کرده بودنو لونا خیلی ضعیف شده بود.....
امروز رفتم خونه ی لونا...
لونا رو تخت دراز کشیده بودو به سقف نگاه میکرد
+لوناااااا
_هوم؟
+میشه بخندی؟
_//خندید//چت شده بانیه کیوت من؟//میخنده//
+//با حالت کیوت//ااااا اگه من بانیه کیوتم پس تو چیی؟
_//میخندو میشینه روبروی کوکیو صورتشو تو دستش میگره//نمیدونم هر چی بانیمون بگه😊
+من میگم توهم بشو پیشی کوچولو!
_باوشع میو میو
+//لعنتی از اون خنده های مرگگگگگگ میکنه🔫🔫😂😂//کیوته خودمییییی😆😆
_میگم...چیزه
+هوم؟
_شنیدم که...قراره که ما....با...ه..هم...
+پس فهمیدی😊
_کوک نظر منم مهمه نه؟
ادامه دارد .....
شکه بودم.....درگیر بودم با خودم که کوک داد زد
_لوناااااااااااااااااااااااا
+اههه گوشم چته؟
_توچته چرا تو هپروتی؟
+کوک یه سوالی بپرسم راستشو میگی؟
_خو معلومه
+تو ش...شماره ی تهیونگو ....ح...حذف کردی؟
گلوم بغض بدی داشت....
_خوب اره که چی؟
دیگه تحمل نکردمو سرش داد زدم
+چراااا؟ مگه تهیونگ چیکارت کرده؟ چرا نمیزارین راحت باشم...هق....ولم کنین به خدا خسته شدم اهههه ...هق...هق
بلند شده بودم و کوکم با چشای گشاد نگام میکرد که از شدت گریه نفهمیدم چیشد فقط فهمیدم که بیهوش شدم.....
//ازدید کوک//
تا بحال تن صداشو واسم بالا نبرده بود....با چشای پراز تعجب نگاش میکردم که دیدم بیهوش شدو همون موقع دوستش با چنتا از بچها اومدن داخلو کیا//دوستت//با حالت شوک دادزد
_چیکارش کردی عوضی
بعد دووید سمت لونا
+م...من کاری نکرد....
_ساکت باشششش.....لونارو به اندازه ی کافی عذاب دادی....میخوای بکششیش لعنتی؟هق هق ....هیونجوننننن...هق
٪هیونجون//پاشو بلندش کنیم
بردنش و همه نشستن سرجاشونو پشت سرم حرف میزدن....از اونجا اومدم بیرونو رفتم اتاق پرستار......رسیدم درو باز کردم دیدم که بهش سرم وصل کردنو کیا با چهره ی عصبانی گفت
_گمشو بیرون مرتیکه ی عوضی.....به پدر مادرشم بگو که.....لونا دیگه پیش منه...
+ببین تو نمیتونی برامون تعیین تکلیف کنی ما میخوایم باهم ازدواج کنیم پس تموم کن...
_ا..ازدواج؟
+بعله
_نه...شوخی میکنی دیگه....نه خیرم لونا با داداش من//تهیونگ داداششه//میمونه برا...
+میشه بری بیرون.....منو اون دیگه از الان نامزدیم....اینم به همه بگو....
با چهره ی پر از اشکو نفرت رفت بیرون....من چیکار کردم.....دارم لونارو از دوستش جدا میکنم.....
//چند ماه بعد//
لونا بهوش اومدو از اون به بعد دیگه لبخندشو ندیدم ولی بعضی اوقات من میخندوندمش.....لوناو کیا باهم قهر کرده بودنو لونا خیلی ضعیف شده بود.....
امروز رفتم خونه ی لونا...
لونا رو تخت دراز کشیده بودو به سقف نگاه میکرد
+لوناااااا
_هوم؟
+میشه بخندی؟
_//خندید//چت شده بانیه کیوت من؟//میخنده//
+//با حالت کیوت//ااااا اگه من بانیه کیوتم پس تو چیی؟
_//میخندو میشینه روبروی کوکیو صورتشو تو دستش میگره//نمیدونم هر چی بانیمون بگه😊
+من میگم توهم بشو پیشی کوچولو!
_باوشع میو میو
+//لعنتی از اون خنده های مرگگگگگگ میکنه🔫🔫😂😂//کیوته خودمییییی😆😆
_میگم...چیزه
+هوم؟
_شنیدم که...قراره که ما....با...ه..هم...
+پس فهمیدی😊
_کوک نظر منم مهمه نه؟
ادامه دارد .....
۱۳.۷k
۲۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.