Fan Fiction Seven Only Part.14
~••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••~
ویو دیوید
اون پسره رو فرستادم ببینم چیکار میکنه بنظر اون پسرا خیلی سرسخت میان حتی یه اسم هم ازشون هیچ جا نیست!
به هر حال که آدرسشون دیگه تو دستمه ولی بنظرم به کسی ندمش بهتره، این فرصت خوب رو بهتره تنهایی داشته باشم!
او صدای دروازه میاد... فکر کنم اومده!
بعد چند دقیقه:
مینهو: قربان!
دیوید: چی شد؟ چیزی پیدا کردی؟
مینهو: اصلا فکر نمیکردم در این حد سر سخت باشن!
دیوید: چی شده مگه؟ بیا بشین همه چیز رو تعریف کن.
نشستیم سر مبل
مینهو: وقتی رفتم فقط همون پسری رو دیدم که اونجا رئیس من به حساب میومد، همون که تو باندش بودم، وقتی خودم رو معرفی کردم گفت که میتونم بهش رئیس یا آقای مین بگم... فامیلیشو فقط گفت وقتی هم ازش پرسیدم گفت که شرایطمون جوری نیست که بخوایم کسی اسممون رو بدونه، عجیب نیست؟!
دیوید: مگه میشه عجیب نباشه؟ معلومه که با بد کسایی قراره روبه رو بشیم!
.
.
.
《گلدن موچی صحبت میکنه》
چون شبه و خوابم میاد کم نوشتم ولی صبح جبران میکنم🙃
قول زنونه🤝
ویو دیوید
اون پسره رو فرستادم ببینم چیکار میکنه بنظر اون پسرا خیلی سرسخت میان حتی یه اسم هم ازشون هیچ جا نیست!
به هر حال که آدرسشون دیگه تو دستمه ولی بنظرم به کسی ندمش بهتره، این فرصت خوب رو بهتره تنهایی داشته باشم!
او صدای دروازه میاد... فکر کنم اومده!
بعد چند دقیقه:
مینهو: قربان!
دیوید: چی شد؟ چیزی پیدا کردی؟
مینهو: اصلا فکر نمیکردم در این حد سر سخت باشن!
دیوید: چی شده مگه؟ بیا بشین همه چیز رو تعریف کن.
نشستیم سر مبل
مینهو: وقتی رفتم فقط همون پسری رو دیدم که اونجا رئیس من به حساب میومد، همون که تو باندش بودم، وقتی خودم رو معرفی کردم گفت که میتونم بهش رئیس یا آقای مین بگم... فامیلیشو فقط گفت وقتی هم ازش پرسیدم گفت که شرایطمون جوری نیست که بخوایم کسی اسممون رو بدونه، عجیب نیست؟!
دیوید: مگه میشه عجیب نباشه؟ معلومه که با بد کسایی قراره روبه رو بشیم!
.
.
.
《گلدن موچی صحبت میکنه》
چون شبه و خوابم میاد کم نوشتم ولی صبح جبران میکنم🙃
قول زنونه🤝
۲.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.