رفتم خونه اوپام رو دیدم که ی خانم و آقای پیر کنارش بود
رفتم خونه اوپام رو دیدم که ی خانم و آقای پیر کنارش بود
ات.اوپااااا
بغلش کردم
دیدم قیافه همه توهمه
ات.چیزی شده
مرده.دخترم تو باید با تهیونگ ازدواج کنی وگرنه زندگی پدرت و زندگی ما بهم میریزد
ات.چرا من فقط ۲۰سالمه
اوپا.ات(داد)
ات.باشه پس الان خودمو میکشم راحت میشم
اوما.اتت
بارون میومد رفتم جلوی ی ماشین و......
ویو ته
دیدم بابام زنگ میزنه گفت سریع بیا خونه ات
باسرعت رفتم که دیدم ات خودشو انداخت جلو ماشین
ترمز کردم ات افتاد سریع پیاده شدم و رفتم پیش ات
ته. ات خوبی خطر ناکه چرا اون کارو کردی
ات. میخوام بمیرمممم هق
مامان ات اومد
مامان ات.اتتتت
کوک اومد
ی ماشین باسرعت اومد زد به کوک
مامان ات.پسرممم
ات.کوککک
سریع بلندش کردم بردم بیمارستان
نکته.ات از خون بدش میاد و اگه خون ببینه حالش بد میشه
ویو ات
دستم داشت خون میومد همش اون صحنه که کوک ماشین خورد بهش میومد تو ذهنم
سرم رو گرفتم و عقب عقب رفتم
ات. نه نه نههه
میسو.خوب بلدی نقش بازی کنی
ات. خفه شو
ته اومد
ته. ات خوبی
ات.هوم
پرستار بدو بدو اومد
...
چون کم بود شرط نداریممم
ات.اوپااااا
بغلش کردم
دیدم قیافه همه توهمه
ات.چیزی شده
مرده.دخترم تو باید با تهیونگ ازدواج کنی وگرنه زندگی پدرت و زندگی ما بهم میریزد
ات.چرا من فقط ۲۰سالمه
اوپا.ات(داد)
ات.باشه پس الان خودمو میکشم راحت میشم
اوما.اتت
بارون میومد رفتم جلوی ی ماشین و......
ویو ته
دیدم بابام زنگ میزنه گفت سریع بیا خونه ات
باسرعت رفتم که دیدم ات خودشو انداخت جلو ماشین
ترمز کردم ات افتاد سریع پیاده شدم و رفتم پیش ات
ته. ات خوبی خطر ناکه چرا اون کارو کردی
ات. میخوام بمیرمممم هق
مامان ات اومد
مامان ات.اتتتت
کوک اومد
ی ماشین باسرعت اومد زد به کوک
مامان ات.پسرممم
ات.کوککک
سریع بلندش کردم بردم بیمارستان
نکته.ات از خون بدش میاد و اگه خون ببینه حالش بد میشه
ویو ات
دستم داشت خون میومد همش اون صحنه که کوک ماشین خورد بهش میومد تو ذهنم
سرم رو گرفتم و عقب عقب رفتم
ات. نه نه نههه
میسو.خوب بلدی نقش بازی کنی
ات. خفه شو
ته اومد
ته. ات خوبی
ات.هوم
پرستار بدو بدو اومد
...
چون کم بود شرط نداریممم
۱۷.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.