Part16
Part16
بعدش رفتم پیش ات مرخصش کردم اومدیم خونه لباساشو عوض کردم اولش نمیزاشت ولی بعد اجازه داد لباسشو عوض کنم بردمش پایین گذاشتمش رو اوپن شروع کردم پختن غذا بهش غذاشو دادم رفتیم خوابیدیم (مدیونید فکر کنین گشادم )
صب روز بعد
ویو ات
صبح بیدار شدم بدنم درد نمیکرد یجورایی خوب شده بود ولی جاش بود پاشدم رفتم کارامو کردم صبحانه حاظر کردم ساعته نگا کردم وقت داشتم برم دانشگاه چون دلهام کبود بود جوراب شلواری پوشیدم با کانسیلر کبودی روی صورتمو غیب کردم آرایش کردم لباس فرمو پوشیدم کیفمو ورداشتم رفتم دانشگاه
داخل کلاس
نشستم دوستای تهیونگ منتظر تهیونگ بودن تهیونگ یدفعه اومد داخل کلاس پشمام ریخت تو بیست دیقه حاظر شده بود آماده بود اومد سمتم نگران بود کلی سوال پرسید گفتم خوبم خوبم نشستیم دیدم اصلا کلاس بهم حال نمیده سرمو گذاشتم رو میز ایرپاد گذاشتم آهنگ بیا از دورچی پلی کردم
ویو تهیونگ
دیدم خابه کتمو دراوردم انداختم روش رفتم به استاد داستانو گفتم اونم اجازه داد ات بخابه
فلش به پنج ماه بعدددددد
از اون قضیه خیلی میگذره یونا آزاد شد منو تهیونگ هروز علاقمون بهم بیشتر میشد یه گربه هم به اسم مایلا به سرپرستی گرفتیم خیلی کیوتتتتتت بوددددددد دانشگاهمون تموم شده بود امروز باید میرفتم سر عکسبرداری از ساعت ۹ تا ۷ شب خیلی تایم زیاد بود بخاطر اینکه چند جا میخاستن عکس بگیرن الان ساعت ۷ صبه خیلی وقت داشتم گفتم صبحانه درست کنم بعدش برم حموم رفتم حموم بعد از ۲۰ مین اومدم بیرون اومدم بگم اخیش یدفعه تهیونگ ظاهر شد
_جیخخخخخخخخ
+یا حضرت عاباس چیشدهههههههزخژپینینقننبتژن
_وای تو اینجا چیکار میکنی نمیگی یدفعه ظاهر شدی من قلبم جر میخوره
+باوا منتظر بودم تو بیای بیرون برم حموم برو موهاتو خشک کنم من برم حموم بریم شرکت
_باشه باشه ولی تورو جون جدت شبیه جن ظاهر نشو جرت میدماااا(د اخه مادر…)
موهامو خشک کردم داشتم فرشون میکردم شعر میخوندم چشام بسته بود یدفعه یه دستی رو شونم ظاهر شود اتو رو از جای داغش گرفتم خودم پرت شدم هوا یدفعه با کله فرود اومدم زمین
لباسی که بعد حموم پوشید
بعدش رفتم پیش ات مرخصش کردم اومدیم خونه لباساشو عوض کردم اولش نمیزاشت ولی بعد اجازه داد لباسشو عوض کنم بردمش پایین گذاشتمش رو اوپن شروع کردم پختن غذا بهش غذاشو دادم رفتیم خوابیدیم (مدیونید فکر کنین گشادم )
صب روز بعد
ویو ات
صبح بیدار شدم بدنم درد نمیکرد یجورایی خوب شده بود ولی جاش بود پاشدم رفتم کارامو کردم صبحانه حاظر کردم ساعته نگا کردم وقت داشتم برم دانشگاه چون دلهام کبود بود جوراب شلواری پوشیدم با کانسیلر کبودی روی صورتمو غیب کردم آرایش کردم لباس فرمو پوشیدم کیفمو ورداشتم رفتم دانشگاه
داخل کلاس
نشستم دوستای تهیونگ منتظر تهیونگ بودن تهیونگ یدفعه اومد داخل کلاس پشمام ریخت تو بیست دیقه حاظر شده بود آماده بود اومد سمتم نگران بود کلی سوال پرسید گفتم خوبم خوبم نشستیم دیدم اصلا کلاس بهم حال نمیده سرمو گذاشتم رو میز ایرپاد گذاشتم آهنگ بیا از دورچی پلی کردم
ویو تهیونگ
دیدم خابه کتمو دراوردم انداختم روش رفتم به استاد داستانو گفتم اونم اجازه داد ات بخابه
فلش به پنج ماه بعدددددد
از اون قضیه خیلی میگذره یونا آزاد شد منو تهیونگ هروز علاقمون بهم بیشتر میشد یه گربه هم به اسم مایلا به سرپرستی گرفتیم خیلی کیوتتتتتت بوددددددد دانشگاهمون تموم شده بود امروز باید میرفتم سر عکسبرداری از ساعت ۹ تا ۷ شب خیلی تایم زیاد بود بخاطر اینکه چند جا میخاستن عکس بگیرن الان ساعت ۷ صبه خیلی وقت داشتم گفتم صبحانه درست کنم بعدش برم حموم رفتم حموم بعد از ۲۰ مین اومدم بیرون اومدم بگم اخیش یدفعه تهیونگ ظاهر شد
_جیخخخخخخخخ
+یا حضرت عاباس چیشدهههههههزخژپینینقننبتژن
_وای تو اینجا چیکار میکنی نمیگی یدفعه ظاهر شدی من قلبم جر میخوره
+باوا منتظر بودم تو بیای بیرون برم حموم برو موهاتو خشک کنم من برم حموم بریم شرکت
_باشه باشه ولی تورو جون جدت شبیه جن ظاهر نشو جرت میدماااا(د اخه مادر…)
موهامو خشک کردم داشتم فرشون میکردم شعر میخوندم چشام بسته بود یدفعه یه دستی رو شونم ظاهر شود اتو رو از جای داغش گرفتم خودم پرت شدم هوا یدفعه با کله فرود اومدم زمین
لباسی که بعد حموم پوشید
۳.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.