ا.ت ویو
ا.ت. بابا؟
شوگا. هوم
ا.ت. اما من که لباس ندارم
شوگا. ماله منو بپوش
خواستم برم سمت کمدش که برگشتم و گفتم
ا.ت. اجازه هست؟
شوگا. اره
رفتم در کمدشو باز کردم و همش لباس هایه سیاه و سفید بود یه تیشرت برداشتم و گفتم
ا.ت. اما این که خیلی بزرگههه(تعجب)
شوگا. تو کوچولویی
ا.ت. خب ولی کجا بپوشم؟
شوگا. برو تو حمام بپوش
رفتم تو حمام و پوشیدم اومدم بیرون قشنگ تا زیر زانو هام بود که دیدم یهو بابا خندش گرفت
شوگا. (خنده)چرا اینطوری شدی؟
ا.ت. چیه ؟ زشت شدم؟
شوگا. نه ، بیا اینجا بشین موهاتو شونه کنم
رفتم و رو صندلی نشستم و بابا شروع کرد به شونه کردن موهام
ا.ت. بابا
شوگا. هوم
ا.ت. چرا تا الان زن نگرفتی
شوگا. چون همشون عاشق پولم بودن
ا.ت. خاک تو سرشون لیاقت بابای به خوبی تورو ندارن
شوگا. من بابایه خوبیم؟
ا.ت. اره
شوگا. خیلی خب تموم شد برو بیرون منم الان میام
ا.ت. باشه
رفتم طبقه پایین و رفتم بیرون و کفشم رو پوشیدم که یهو دیدم بابام اومده بیرون خیلی خوشتیپ شده بود یهو اومد پیشم و دستمو گرفت و سوار بوگاتیش شدیم و رفتیم سمت مدرسه وارد مدرسه که شدیم همه بهمون نگاه میکردن یکم معذب شدم و رفتم پشت بابا و قایم شدم
شوگا ویو
یهو حس کردم که ا.ت معذب شده و رفته پشتم قایم شده عصبی شده بودم و ا.ت رو اوردم پیش خودم
ا.ت ویو
همراه بابا رفتیم تو دفتر مدیر
شوگا. مدیر جانگ من اومدم که دخترم رو اینجا ثبت نام کنم
مدیر جانگ. اما جناب شما که دختری نداشتین
شوگا. به تو چه مرتیکه مگه باید به تو جواب پس بدم(عربده)
با دادی که زد ۳ متر پریدم هوا
مدیر جانگ. من معذرت میخوام اقای مین الان کارای ثبت نام رو انجام میدیم .
یهو دست بابام رو ول کردم و رفتم تو حیاط که یهو بابا خیلی سریع کارای ثبت نام رو انجام داد و اومد
شوگا. به چه حقی اومدی تو حیاط مگه نگفتم حق نداری جای بری؟(عصبی)
ا.ت. ببخشید بابا دیگه تکرار نمیشه
شوگا. تکرار بشه خودت میدونی که چی میشه مگه نه؟
ا.ت. اره بابایی میدونم
شوگا. خوبه خب بیا بریم خونه
ا.ت. باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم و سمت خونه حرکت کردیم وقتی رسیدیم داخل بابام بهم گفت
شوگا. خیلی خب از الان میری درساتو میخونی از اتاقتم بیرون نمیای
ا.ت. اما من که هیچی بلند نیستم
شوگا. برو گمشوووو(داد)
ا.ت. ب..باشه(ترس)
کتابام رو بردم تو اتاق و نشستم تو ۵ ساعت خوندم واقعا دیگه خسته شده بودم برای همین همونجا خوابم برد
و....
شوگا. هوم
ا.ت. اما من که لباس ندارم
شوگا. ماله منو بپوش
خواستم برم سمت کمدش که برگشتم و گفتم
ا.ت. اجازه هست؟
شوگا. اره
رفتم در کمدشو باز کردم و همش لباس هایه سیاه و سفید بود یه تیشرت برداشتم و گفتم
ا.ت. اما این که خیلی بزرگههه(تعجب)
شوگا. تو کوچولویی
ا.ت. خب ولی کجا بپوشم؟
شوگا. برو تو حمام بپوش
رفتم تو حمام و پوشیدم اومدم بیرون قشنگ تا زیر زانو هام بود که دیدم یهو بابا خندش گرفت
شوگا. (خنده)چرا اینطوری شدی؟
ا.ت. چیه ؟ زشت شدم؟
شوگا. نه ، بیا اینجا بشین موهاتو شونه کنم
رفتم و رو صندلی نشستم و بابا شروع کرد به شونه کردن موهام
ا.ت. بابا
شوگا. هوم
ا.ت. چرا تا الان زن نگرفتی
شوگا. چون همشون عاشق پولم بودن
ا.ت. خاک تو سرشون لیاقت بابای به خوبی تورو ندارن
شوگا. من بابایه خوبیم؟
ا.ت. اره
شوگا. خیلی خب تموم شد برو بیرون منم الان میام
ا.ت. باشه
رفتم طبقه پایین و رفتم بیرون و کفشم رو پوشیدم که یهو دیدم بابام اومده بیرون خیلی خوشتیپ شده بود یهو اومد پیشم و دستمو گرفت و سوار بوگاتیش شدیم و رفتیم سمت مدرسه وارد مدرسه که شدیم همه بهمون نگاه میکردن یکم معذب شدم و رفتم پشت بابا و قایم شدم
شوگا ویو
یهو حس کردم که ا.ت معذب شده و رفته پشتم قایم شده عصبی شده بودم و ا.ت رو اوردم پیش خودم
ا.ت ویو
همراه بابا رفتیم تو دفتر مدیر
شوگا. مدیر جانگ من اومدم که دخترم رو اینجا ثبت نام کنم
مدیر جانگ. اما جناب شما که دختری نداشتین
شوگا. به تو چه مرتیکه مگه باید به تو جواب پس بدم(عربده)
با دادی که زد ۳ متر پریدم هوا
مدیر جانگ. من معذرت میخوام اقای مین الان کارای ثبت نام رو انجام میدیم .
یهو دست بابام رو ول کردم و رفتم تو حیاط که یهو بابا خیلی سریع کارای ثبت نام رو انجام داد و اومد
شوگا. به چه حقی اومدی تو حیاط مگه نگفتم حق نداری جای بری؟(عصبی)
ا.ت. ببخشید بابا دیگه تکرار نمیشه
شوگا. تکرار بشه خودت میدونی که چی میشه مگه نه؟
ا.ت. اره بابایی میدونم
شوگا. خوبه خب بیا بریم خونه
ا.ت. باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم و سمت خونه حرکت کردیم وقتی رسیدیم داخل بابام بهم گفت
شوگا. خیلی خب از الان میری درساتو میخونی از اتاقتم بیرون نمیای
ا.ت. اما من که هیچی بلند نیستم
شوگا. برو گمشوووو(داد)
ا.ت. ب..باشه(ترس)
کتابام رو بردم تو اتاق و نشستم تو ۵ ساعت خوندم واقعا دیگه خسته شده بودم برای همین همونجا خوابم برد
و....
۴.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.