پارت 8⛩️🌡yummy Blood
تا یک روز سونامی بیدار شد
سونامی:چی شده من کجامممم الان کیه
اوه مثله اینکه فردا شده (سونامی نمیدونه یک ساله که خوابه)
سونامی:رفتم بیرون که هوا بخورم تا در قصر و باز کردم یه عالمه گل و شیرینی ریخت روم یا حضرت اینارو کی داده.... روشو خوندم از طرف قصر خوناشام بود چه خبره چی شده برگشتم که برم از مامانم بپرسم چی شده ولی قصر پری ها..... اون قصر عینه قبل نبود همه خونسردی و ارامششونو از دست داده بودن همش دعوا اعصاب خوردی بود رفتم پیش مامان مامان همه چیو برام تعریف کرد ....
وای من یک ساله که خوابم
سونامی:مامان چرا نمیزاری باهاشون اشتی کنیم عینه یه خوناشام بی رحم شدی فقط با فرق اینکه بال داری ولی حاله ی سیاه به جای سفید دورت هست همه همینجوری شدن
(ا.ت همش با پدر و مادرش حرف میزد تا بلخره راضی شدن صلح کنن)
(خلاصه بگم و سرتونو درد نیارم خوناشاما با پری ها صلح میکنن و کشور و قصر هاشونو یکی میکنند و الان ا. ت و کوک با هم زندگی میکنن و توی یک اتاق هستن )
صبح*
سونامی:چشمامو باز کردم و کوک رو دیدم
نمیخوای بیدار شی؟
کوک:اگر بوسم بکنی بیدار میشم
سونامی:لپشو بوسیدم
کوک:از اینجا نه از لب بکن
سونامی:نمیتونیم ما هنوز محرم نیستیم
کوک:ادا اطفار نکن اگر نکنی خودم میکنم
سونامی:هعععیییی چیکار میکنییی......
(کوک اومد روی سونامی و داشت نزدیک لباش میشد تا اینکه لباشونو به هم رسوند کوک چشماشو بسته ولی سونامی چشماش بازه و گرخیده)
کوک:انقد محکم میمکه که لب سونامی خون اومد و بلخره ول کرد
کوک:هایییی چقد خوشمزس مزه وانیل میدههه
سونامی: بی تربیت لبمو کندی
کوک: دارم برات عشقم😁
سونامی:کمک این میخواد منو بخورهههه
کوک:خیلی خوردنی اییی
سونامی: بلند شدیم با کوک رفتیم طبقه پایین که یه هو......
ادامه داره.....
پارت بعد پارت اخره
شرط ها برای پارت بعد:
فالور: ۱۳۰ تا بشیم
لایک: ۲۵ تا لایک
کامنت:۴۰ تا کامنت
سونامی:چی شده من کجامممم الان کیه
اوه مثله اینکه فردا شده (سونامی نمیدونه یک ساله که خوابه)
سونامی:رفتم بیرون که هوا بخورم تا در قصر و باز کردم یه عالمه گل و شیرینی ریخت روم یا حضرت اینارو کی داده.... روشو خوندم از طرف قصر خوناشام بود چه خبره چی شده برگشتم که برم از مامانم بپرسم چی شده ولی قصر پری ها..... اون قصر عینه قبل نبود همه خونسردی و ارامششونو از دست داده بودن همش دعوا اعصاب خوردی بود رفتم پیش مامان مامان همه چیو برام تعریف کرد ....
وای من یک ساله که خوابم
سونامی:مامان چرا نمیزاری باهاشون اشتی کنیم عینه یه خوناشام بی رحم شدی فقط با فرق اینکه بال داری ولی حاله ی سیاه به جای سفید دورت هست همه همینجوری شدن
(ا.ت همش با پدر و مادرش حرف میزد تا بلخره راضی شدن صلح کنن)
(خلاصه بگم و سرتونو درد نیارم خوناشاما با پری ها صلح میکنن و کشور و قصر هاشونو یکی میکنند و الان ا. ت و کوک با هم زندگی میکنن و توی یک اتاق هستن )
صبح*
سونامی:چشمامو باز کردم و کوک رو دیدم
نمیخوای بیدار شی؟
کوک:اگر بوسم بکنی بیدار میشم
سونامی:لپشو بوسیدم
کوک:از اینجا نه از لب بکن
سونامی:نمیتونیم ما هنوز محرم نیستیم
کوک:ادا اطفار نکن اگر نکنی خودم میکنم
سونامی:هعععیییی چیکار میکنییی......
(کوک اومد روی سونامی و داشت نزدیک لباش میشد تا اینکه لباشونو به هم رسوند کوک چشماشو بسته ولی سونامی چشماش بازه و گرخیده)
کوک:انقد محکم میمکه که لب سونامی خون اومد و بلخره ول کرد
کوک:هایییی چقد خوشمزس مزه وانیل میدههه
سونامی: بی تربیت لبمو کندی
کوک: دارم برات عشقم😁
سونامی:کمک این میخواد منو بخورهههه
کوک:خیلی خوردنی اییی
سونامی: بلند شدیم با کوک رفتیم طبقه پایین که یه هو......
ادامه داره.....
پارت بعد پارت اخره
شرط ها برای پارت بعد:
فالور: ۱۳۰ تا بشیم
لایک: ۲۵ تا لایک
کامنت:۴۰ تا کامنت
۱۷.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.