رمان مافیایی من فصل ۲ عشق پایدار یا ناپایدار پارت ۲۶
___________
ویو کوک
وقتی بیدار شدم دیدم ا/ت کنارم نیست با ترس اومدم پایین که دیدم وسط هال وایساده*اون مکالمه ها* رفتم بالا و کارهای لازمه رو کردم و دوباره اومدم پایین که کای اومد
*پرش زمانی به بعد از صبحونه*
گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم
کوک: جیمین شییییی*داد*
جیمین: جونگ کوک شییییییی *داد* ساعت ۱ همگی میایم خدمتتون میرسیم
کوک: عه باشه بای
جیمین: بای(چه کوتاه 😐)
*بیب بیب بیب*
به ا/ت گفتم که ساعت ۱ بچه ها میان
*ساعت ۱۲:۱۵*
رفتم بالا که دیدم ا/ت داره موهاش رو خشک میکنه
*اون مکالمه ها*
بعدش رفتم حموم و اومدم موهام رو خشک کردم یه لباس ساده پوشیدم کارم با ا/ت تموم شد و باهم رفتیم پایین چند دقیقه گذشت که بچه ها اومدن
ویو ادمین
سمت پسرا
جیمین: جدی جدی تو برادر ا/تی
کای: بلی
تهیونگ: بعد چندوقته گفتی برادر ا/تی؟
کای: دیروز
جین: از دیروزه گفتی ولی کوک اینقدر باهات صمیمیه
جیهوپ: تلسمی چیزیش کردی؟
کوک: بچه هاااااا
کای: هعی
کوک: آخ راستی یادم رفت کای هم از این به بعد تو گروهمونه هکره
نامجون: پس همکار منم پیدا شد
کوک: خوب بزار کارهامون رو بگم من که رئیسم تهیونگ و جیمین واسه دفاع شخصی و کار با تفنگن نامجون هکره جیهوپ تو کار خرید و فروش اسلحه هست شوگا واسه ماشین و البته تو بیشتر ماموریت ها نقش اصلی رو داشته و مبارزه درجه ۱
شوگا: قربان شما
کوک: ولی حیف زیاد میخوابه وایی یادته. سر یکی از ماموریت ها خوابت رفته بود با هزار بدبختی بیدارت کردم اگه یکم دیرتر بیدار شده بودی لو میرفتیم
شوگا: حالا لازم نبود اینو بگی😒
کوک: خوب جین موند جین هم با جیهوپه ، جیهوپ که واسه خرید اسلحه میره حساب کتاب میکنه که چقدره و محصول فیکه یا نه دیگه همیناییم
کای:واو
کوک: یه سوال بچه ها شما جاسوس ماسوس چیزی دارید هروقت یه نفر پیدا میشه که میخواییم باهاش آشنا بشیم زنگ میزنید میگید همگی میخواید بیاید اینجا
ویو کوک
وقتی بیدار شدم دیدم ا/ت کنارم نیست با ترس اومدم پایین که دیدم وسط هال وایساده*اون مکالمه ها* رفتم بالا و کارهای لازمه رو کردم و دوباره اومدم پایین که کای اومد
*پرش زمانی به بعد از صبحونه*
گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم
کوک: جیمین شییییی*داد*
جیمین: جونگ کوک شییییییی *داد* ساعت ۱ همگی میایم خدمتتون میرسیم
کوک: عه باشه بای
جیمین: بای(چه کوتاه 😐)
*بیب بیب بیب*
به ا/ت گفتم که ساعت ۱ بچه ها میان
*ساعت ۱۲:۱۵*
رفتم بالا که دیدم ا/ت داره موهاش رو خشک میکنه
*اون مکالمه ها*
بعدش رفتم حموم و اومدم موهام رو خشک کردم یه لباس ساده پوشیدم کارم با ا/ت تموم شد و باهم رفتیم پایین چند دقیقه گذشت که بچه ها اومدن
ویو ادمین
سمت پسرا
جیمین: جدی جدی تو برادر ا/تی
کای: بلی
تهیونگ: بعد چندوقته گفتی برادر ا/تی؟
کای: دیروز
جین: از دیروزه گفتی ولی کوک اینقدر باهات صمیمیه
جیهوپ: تلسمی چیزیش کردی؟
کوک: بچه هاااااا
کای: هعی
کوک: آخ راستی یادم رفت کای هم از این به بعد تو گروهمونه هکره
نامجون: پس همکار منم پیدا شد
کوک: خوب بزار کارهامون رو بگم من که رئیسم تهیونگ و جیمین واسه دفاع شخصی و کار با تفنگن نامجون هکره جیهوپ تو کار خرید و فروش اسلحه هست شوگا واسه ماشین و البته تو بیشتر ماموریت ها نقش اصلی رو داشته و مبارزه درجه ۱
شوگا: قربان شما
کوک: ولی حیف زیاد میخوابه وایی یادته. سر یکی از ماموریت ها خوابت رفته بود با هزار بدبختی بیدارت کردم اگه یکم دیرتر بیدار شده بودی لو میرفتیم
شوگا: حالا لازم نبود اینو بگی😒
کوک: خوب جین موند جین هم با جیهوپه ، جیهوپ که واسه خرید اسلحه میره حساب کتاب میکنه که چقدره و محصول فیکه یا نه دیگه همیناییم
کای:واو
کوک: یه سوال بچه ها شما جاسوس ماسوس چیزی دارید هروقت یه نفر پیدا میشه که میخواییم باهاش آشنا بشیم زنگ میزنید میگید همگی میخواید بیاید اینجا
۷.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.