پارت ۴۷ فصل ۲
کوک ویو*
از قدم زدن برگشتیم و بعد دیدن فیلم هرکی رفت اتاق خودشو خوابید
روز بعد....
امروز منو ته رفتیم سراغ کارای مراسم وقتی برگشتیم خونه حدودا سه ساعت مونده بود به جشن
+برم اماده شم؟
-اره منم میام یکم زودتر باید بریم من و تو و هیونگ چون باید نفهمه چی به چیه
+باشه
-بیا الان بهش زنگ بزن بگو حالت خوب نیست و ساعت هفت میخواین همو تو بار ملاقات کنین... خوبه؟
+اره عالیه
و زنگ زد..
+سلام لونا خوبی؟
٫اره عزیزم.... فدات شم چرا صدات گرفته؟
من داشتم از خنده منفجر میشدم چون نیلا باری اینکه صداش گرفته به نظر بیاد دماغشو گرفته بود و صحبت میکرد و خودشم خندش گرفته و بزور جلوی خندش رو گرفته بود... 🤣🤣
+با کوک بحث کردم و الانم رفته بیرون
٫وایسا بیام اونجا
+نه ساعت هفت بیا به ادرس این باری که برات میفرستم ادرسشو
٫باشه
+مرسی..
و بعد قطع کرد
+لامصب تو که میدونی من نباید بخندم چرا میخندی🤣🤣🤣🤣
-خودتم خندت گرفته بود چیکار کنم خب🤣🤣🤣
+ولی شانس اوردم نخندیدم😂
-قبلو دارم😂
+خب دیگه توهم برو اماده شو
-باشه
نیلا ویو*
رفتم اتاقم و در کمدم رو باز کردم و بله... کلی لباس بود و من هیچ انتخابی نداشتم... واقعا لازمه سه ساعت زودتر اماده بشم.... همه لباس هارو در اوردم و انداختم رو تخت....
+خب خب از این شروع میکنم
و بعد پوشیدن چند دست لباس دیگه اعصابم خورد شده بود
+اهههههه این چه زندگیههههه چرا نمیتونم انتخاب کنممممممم*داد و گریه الکی
-چیزی شده؟
یهو کوک سریع درو باز کرد و اومد داخل
+نمیتونم لباس انتخاب کنممممممم
-خب وایسا کمکت ک....
یهو چشمش به لباسا افتاد
-یا خود خدا.... این همه لباس چجوری تو کمد جا شدن؟؟؟
+الان تو فکر اینی من هنوز نمیدونم چی بپوشم...
-الفرار
+نامرد بیا کمکم کن انتخاب کنممممم
-خیلی زیاده نمیشه
و سریع دویید و رفت تو حیاط
+لامصب وایسا میگیرمت
و ده دقیقه کامل دور حیاط دوییدیم...
-تسلیم... کمکت میکنم..
+افرین گود بوی😂
-گود بوی؟؟ با منی؟
+اره کس دیگه ای اینجا نیست
-پس فک میکنی من گود بویم؟ 😂
+اره دیگه
-پس باید بهت بد بوی نشون بدم
+فعلا بیا کمک کن انتخاب کنم دیگه
-باشه بریم
و بعد پوشیدن چند دست لباس دیدم اومدن کوک هیچی تاثیری نداره.... چون اون از من حساس تره😫😫
+کوک خیر سرت اومدی کمک کنییی
-خب میگی چیکار کنممممم... این یکی مدلش رو دوست ندارم این یکی بلنده اذیت میشی این یکی رنگش به دلم نیست این یکی هم که از همه بدتر بازه
+عشقم😂😂
-چرا میخندی؟؟ ☹️
+اخه عاشق همین غیرتی بودنتم
-بیبی 😊
و بقلم کرد
-هرچی خودت دوست داری بپوش
+بیا باهم انتخاب کنیم باشه؟
-موافقم
و بعد خوب فکر کردن یکی رو انتخاب کردیم
+خب دیگه برو بیرون تا کامل اماده شم بعدش منو ببین
-باشه... منم تا اون موقع اماده میشم
از قدم زدن برگشتیم و بعد دیدن فیلم هرکی رفت اتاق خودشو خوابید
روز بعد....
امروز منو ته رفتیم سراغ کارای مراسم وقتی برگشتیم خونه حدودا سه ساعت مونده بود به جشن
+برم اماده شم؟
-اره منم میام یکم زودتر باید بریم من و تو و هیونگ چون باید نفهمه چی به چیه
+باشه
-بیا الان بهش زنگ بزن بگو حالت خوب نیست و ساعت هفت میخواین همو تو بار ملاقات کنین... خوبه؟
+اره عالیه
و زنگ زد..
+سلام لونا خوبی؟
٫اره عزیزم.... فدات شم چرا صدات گرفته؟
من داشتم از خنده منفجر میشدم چون نیلا باری اینکه صداش گرفته به نظر بیاد دماغشو گرفته بود و صحبت میکرد و خودشم خندش گرفته و بزور جلوی خندش رو گرفته بود... 🤣🤣
+با کوک بحث کردم و الانم رفته بیرون
٫وایسا بیام اونجا
+نه ساعت هفت بیا به ادرس این باری که برات میفرستم ادرسشو
٫باشه
+مرسی..
و بعد قطع کرد
+لامصب تو که میدونی من نباید بخندم چرا میخندی🤣🤣🤣🤣
-خودتم خندت گرفته بود چیکار کنم خب🤣🤣🤣
+ولی شانس اوردم نخندیدم😂
-قبلو دارم😂
+خب دیگه توهم برو اماده شو
-باشه
نیلا ویو*
رفتم اتاقم و در کمدم رو باز کردم و بله... کلی لباس بود و من هیچ انتخابی نداشتم... واقعا لازمه سه ساعت زودتر اماده بشم.... همه لباس هارو در اوردم و انداختم رو تخت....
+خب خب از این شروع میکنم
و بعد پوشیدن چند دست لباس دیگه اعصابم خورد شده بود
+اهههههه این چه زندگیههههه چرا نمیتونم انتخاب کنممممممم*داد و گریه الکی
-چیزی شده؟
یهو کوک سریع درو باز کرد و اومد داخل
+نمیتونم لباس انتخاب کنممممممم
-خب وایسا کمکت ک....
یهو چشمش به لباسا افتاد
-یا خود خدا.... این همه لباس چجوری تو کمد جا شدن؟؟؟
+الان تو فکر اینی من هنوز نمیدونم چی بپوشم...
-الفرار
+نامرد بیا کمکم کن انتخاب کنممممم
-خیلی زیاده نمیشه
و سریع دویید و رفت تو حیاط
+لامصب وایسا میگیرمت
و ده دقیقه کامل دور حیاط دوییدیم...
-تسلیم... کمکت میکنم..
+افرین گود بوی😂
-گود بوی؟؟ با منی؟
+اره کس دیگه ای اینجا نیست
-پس فک میکنی من گود بویم؟ 😂
+اره دیگه
-پس باید بهت بد بوی نشون بدم
+فعلا بیا کمک کن انتخاب کنم دیگه
-باشه بریم
و بعد پوشیدن چند دست لباس دیدم اومدن کوک هیچی تاثیری نداره.... چون اون از من حساس تره😫😫
+کوک خیر سرت اومدی کمک کنییی
-خب میگی چیکار کنممممم... این یکی مدلش رو دوست ندارم این یکی بلنده اذیت میشی این یکی رنگش به دلم نیست این یکی هم که از همه بدتر بازه
+عشقم😂😂
-چرا میخندی؟؟ ☹️
+اخه عاشق همین غیرتی بودنتم
-بیبی 😊
و بقلم کرد
-هرچی خودت دوست داری بپوش
+بیا باهم انتخاب کنیم باشه؟
-موافقم
و بعد خوب فکر کردن یکی رو انتخاب کردیم
+خب دیگه برو بیرون تا کامل اماده شم بعدش منو ببین
-باشه... منم تا اون موقع اماده میشم
۲.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.