پارت ۱۷
لوکیشن : خونه جیمین و جی هیون
تایم : صبح
تاریخ : 28 آوریل
یونگی اروم چشماش رو باز کرد
نگاهی به اطرافش انداخت
یکم که دیدش بهتر شد متوجه شد خونه جیمینه
¥ چ چی شده ؟
* یونگیا حالت خوبه ؟
¥ اخخخخخ سرمممم
€ چی شده ؟ کی کتکت زده ؟
¥ نمیدونم یادم نمیاد ، اصن یادم نیست دیشب چی شد
یونگی یکم فکر کرد و یهو یادش اومد که چی شده ...
¥ اهااا ، دیشب داشتم برمیگشتم که یه نفر با شیشه زد تو سرم
€ چرا داشتی از اوجا بر میگشتی ؟
¥ خب من همیشه مسیر های متفاوتی میام
€ اها
£ وایییی میدونی چقدر نگرانت شدیم
¥ ببخشید نگرانتون کردم
£ عیبی نداره
ولی یونگی داشت دروغ میگفت !
چون اگه حقیقت رو میگفت مطمئنا ازش توضیح بیشتر میخواستن
امااا یونگی نمیخواست کم بیاره !
میخواست هر جوری که شده زهرشو رو می یونگ بریزه
حتی اگه به زندان ختم بشه!
لوکیشن : یه خیابون پایین تر از خونه می یونگ
تایم : شب
تاریخ : 29 آوریل
می یونگ داشت از سرکار بر میگشت
کار یونگی و البته کار خودش اون رو خیلی ترسونده بود برای همین خیلی با احتیاط داشت میرفت
که حس کرد کسی داره دنبالش میکنه
مطمئن بود یونگیه
پس دو پا داشت دوتا قرض گرفت و الفرار !
با تمام سرعتش میدوید ولی سرعت یونگی از اون بیشتر بود !
یونگی بهش رسید و چاقو رو تو کمرش فرو کرد
@ ( جیغ )
برگشت و پشتش رو دید
همونطور که فکرشو میکرد یونگی بود
¥ سلام مجدد ! مشتاق دیدار !
@ بازم که تویی
¥ من تا زهرمو نریزم بیخیال نمیشم !
و چاقوش رو روی صورتش کشید و از پایین ابرو تا گونه سمت چپش رو زخمی کرد ( مثل زخم شوگا تو ام وی دچیتا )
می یونگ از شدت درد با دستاش چشمش رو نگه داشت
@ ایییییی وحشییی
¥ حالا فهمیدی چه بلایی سر خواهرم اوردی ؟ حالا فهمیدی شکوندن گلدون رو سر من یعنی چیییی ؟
دستش رو از چشمش برداشت
دستش خونی شده بود
@ لعنتی چندبار بگم کار من نیست !؟
¥ هر چقدر هم بگی من باور نمیکنم
@ اییییی خیلی حرومزاده ایییی ( حرومزاده عمته کثافت 🗿 )
تایم : صبح
تاریخ : 28 آوریل
یونگی اروم چشماش رو باز کرد
نگاهی به اطرافش انداخت
یکم که دیدش بهتر شد متوجه شد خونه جیمینه
¥ چ چی شده ؟
* یونگیا حالت خوبه ؟
¥ اخخخخخ سرمممم
€ چی شده ؟ کی کتکت زده ؟
¥ نمیدونم یادم نمیاد ، اصن یادم نیست دیشب چی شد
یونگی یکم فکر کرد و یهو یادش اومد که چی شده ...
¥ اهااا ، دیشب داشتم برمیگشتم که یه نفر با شیشه زد تو سرم
€ چرا داشتی از اوجا بر میگشتی ؟
¥ خب من همیشه مسیر های متفاوتی میام
€ اها
£ وایییی میدونی چقدر نگرانت شدیم
¥ ببخشید نگرانتون کردم
£ عیبی نداره
ولی یونگی داشت دروغ میگفت !
چون اگه حقیقت رو میگفت مطمئنا ازش توضیح بیشتر میخواستن
امااا یونگی نمیخواست کم بیاره !
میخواست هر جوری که شده زهرشو رو می یونگ بریزه
حتی اگه به زندان ختم بشه!
لوکیشن : یه خیابون پایین تر از خونه می یونگ
تایم : شب
تاریخ : 29 آوریل
می یونگ داشت از سرکار بر میگشت
کار یونگی و البته کار خودش اون رو خیلی ترسونده بود برای همین خیلی با احتیاط داشت میرفت
که حس کرد کسی داره دنبالش میکنه
مطمئن بود یونگیه
پس دو پا داشت دوتا قرض گرفت و الفرار !
با تمام سرعتش میدوید ولی سرعت یونگی از اون بیشتر بود !
یونگی بهش رسید و چاقو رو تو کمرش فرو کرد
@ ( جیغ )
برگشت و پشتش رو دید
همونطور که فکرشو میکرد یونگی بود
¥ سلام مجدد ! مشتاق دیدار !
@ بازم که تویی
¥ من تا زهرمو نریزم بیخیال نمیشم !
و چاقوش رو روی صورتش کشید و از پایین ابرو تا گونه سمت چپش رو زخمی کرد ( مثل زخم شوگا تو ام وی دچیتا )
می یونگ از شدت درد با دستاش چشمش رو نگه داشت
@ ایییییی وحشییی
¥ حالا فهمیدی چه بلایی سر خواهرم اوردی ؟ حالا فهمیدی شکوندن گلدون رو سر من یعنی چیییی ؟
دستش رو از چشمش برداشت
دستش خونی شده بود
@ لعنتی چندبار بگم کار من نیست !؟
¥ هر چقدر هم بگی من باور نمیکنم
@ اییییی خیلی حرومزاده ایییی ( حرومزاده عمته کثافت 🗿 )
۴.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.