Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۵۴
با انگشت شصتش صورتمو نوازش کرد ک حالم بد شد که یکدفعه لباشو رو لبام گذاشت ک با صدای اقاجون کیوان منو ول کرد ک اقاجون یکی محکم زد تو گوش کیوان
کریم:تو غلط میکنی دستت به شیرین میخوره
کیوان:اقاجون چیکار کنم دوسش دارم این لامصب دوسش دارم بچه بودم هی در گوشم خوندین بزرگ بشین شمادوتا مال همین نمدونی تو بچگی تو رویام چی زندگی رو با شیرین ساختم بزرگ شدم شیرین نبود گفتی میاد زنت میشه امد ولی یکی دیگ رو دوست داره هرشب رویایی اینکه با شیرین باشم رو میساختم ولی الان
کیوان اینو گفت و رفت منم گریه ام گرفت رفتم دنبال کیوان ک از خونه زد بیرون منم دنبالش رفتم
شیرین:وایسا کیوان کیوان وایسا
هرچی صداش میزدم جواب نمداد که
شیرین:کیوان مگه نمگفتی ک من دلبر چشم قهوه اتم پس وایسا بخاطرم
وایسادت ک رفتم روبروش
کیوان:کارتو بگو کار دارم
شیرین:کیوان میدونم دوسم داری میدونم ک طاقت نداری ولی من یکی دیگه رو میخوام نگا من الانم با اجبار باتوهم ازدواج کنم هیچ عشقی از طرف من نمگیری خودتم خوب میدونی پس خودتو اذیت نکن فراموشم کن
کیوان:اگه این حرفمو میکائل بهت میزد چیکار میکردی؟ها؟بگو
شیرین:میزاشتم به عشقش برسه نه اینک زورکی نگهشدارم
اینو ک گفتم کیوان بغلم کرد
کیوان:پس بزار برای اخرین بار بغلت کنم
شیرین:باشه پسر عمو
پسرعمو رو که گفتم قطره اشکش ریخت دلم براش میسوخت ولی خب من عاشق میکائل بودم ک نمدونستم این عشق درسته یا غلط
(ملیحه)
صبح حاضر شدم و منتظر سعید بودم ک اونم حاضر بشه
شیرین: ملیحه مواظب خودت باش خب دیدی در خطری فرار کن
ملیحع: باشه چند بار میگی دیگه
کیوان: ابجی مراقب باش
ملیحه: ایش باشه دیگ
سعید امدش
سعید: خب بگید بیاد اون دختره بریم
ملیحه: منم
(ملیحه قدش ۱۵۹ و صورت بامزه داره و ریز میزه)
سعید:منو با این بچه میخواین بفرستین؟
ملیحه:بچه عمته بی تربیت خیلی هم دلت بخواد
امشب همین یک پارت میپذرید ازم؟
بخدا جای بودم خسته ام
Part۵۴
با انگشت شصتش صورتمو نوازش کرد ک حالم بد شد که یکدفعه لباشو رو لبام گذاشت ک با صدای اقاجون کیوان منو ول کرد ک اقاجون یکی محکم زد تو گوش کیوان
کریم:تو غلط میکنی دستت به شیرین میخوره
کیوان:اقاجون چیکار کنم دوسش دارم این لامصب دوسش دارم بچه بودم هی در گوشم خوندین بزرگ بشین شمادوتا مال همین نمدونی تو بچگی تو رویام چی زندگی رو با شیرین ساختم بزرگ شدم شیرین نبود گفتی میاد زنت میشه امد ولی یکی دیگ رو دوست داره هرشب رویایی اینکه با شیرین باشم رو میساختم ولی الان
کیوان اینو گفت و رفت منم گریه ام گرفت رفتم دنبال کیوان ک از خونه زد بیرون منم دنبالش رفتم
شیرین:وایسا کیوان کیوان وایسا
هرچی صداش میزدم جواب نمداد که
شیرین:کیوان مگه نمگفتی ک من دلبر چشم قهوه اتم پس وایسا بخاطرم
وایسادت ک رفتم روبروش
کیوان:کارتو بگو کار دارم
شیرین:کیوان میدونم دوسم داری میدونم ک طاقت نداری ولی من یکی دیگه رو میخوام نگا من الانم با اجبار باتوهم ازدواج کنم هیچ عشقی از طرف من نمگیری خودتم خوب میدونی پس خودتو اذیت نکن فراموشم کن
کیوان:اگه این حرفمو میکائل بهت میزد چیکار میکردی؟ها؟بگو
شیرین:میزاشتم به عشقش برسه نه اینک زورکی نگهشدارم
اینو ک گفتم کیوان بغلم کرد
کیوان:پس بزار برای اخرین بار بغلت کنم
شیرین:باشه پسر عمو
پسرعمو رو که گفتم قطره اشکش ریخت دلم براش میسوخت ولی خب من عاشق میکائل بودم ک نمدونستم این عشق درسته یا غلط
(ملیحه)
صبح حاضر شدم و منتظر سعید بودم ک اونم حاضر بشه
شیرین: ملیحه مواظب خودت باش خب دیدی در خطری فرار کن
ملیحع: باشه چند بار میگی دیگه
کیوان: ابجی مراقب باش
ملیحه: ایش باشه دیگ
سعید امدش
سعید: خب بگید بیاد اون دختره بریم
ملیحه: منم
(ملیحه قدش ۱۵۹ و صورت بامزه داره و ریز میزه)
سعید:منو با این بچه میخواین بفرستین؟
ملیحه:بچه عمته بی تربیت خیلی هم دلت بخواد
امشب همین یک پارت میپذرید ازم؟
بخدا جای بودم خسته ام
۶.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.