چن پارتی جیمین پارت: 21
دلیل رفتارشو نمیفهمیدم ینی چی که من عاشق یکی دیگه شدم اگه عاشق یکی دیگه شدم چرا خودم خبر ندارم
خواستم دنبالش برم ولی چن نفر اومدن و جلومو گرفتن و نزاشتن برم
سه جین: هی هی ولم کنید
هرچی داد میزدم ولم نمیکردن ازین حرفش که زد مطمئن بودم که ازین به بعد قراره مدرسه رو برام جهنم کنه ولی چرا من که کاری نکردم چرا
°جیمین ویو°
امروز میخواستم به سه جین بگم که دوسش دارم واقعا تنها دختری بود که تونسته بود اینجوری تحت تاثیر قرارم بده ولی خب اشتباه فک میکردم چون اون مث بقیه دخترا که نبود هیچ حتی بدتر از اونا بود فقطنقش یه دختر معصومو بازی میکرد البته اینو به لطف دوستم ها را فهمیدم قبله اینکه برم پشت بوم که به سه جین بگم ها را جلومو گرفت و گفتکه باید ی چیزیو بهم بگه اولش مخالفت کردم و گفتم کار دارم دل تو دلم نبود که بهش بگم چه حسی بهش دارم ولی به اسرار ها را قبول کردم تا چن دقیقه دیگم صبر کنم ولی با عکسایی که ها را نشون داد و حرف هایی که راجب سه جین زد اون همه ذوقم کور شد ها را داشت حرف میزد ولی من چیزی جز صدای شکستن قلبم نمیشنیدم خیلی خیلی غیرقابل حضم بود
هیچوقت فکر نمیکردم همچین ادمی باشه تو عمرم برای اولین بار عاشقکسی شدم که اونم اینجوری دلمو شکست کاری میکنم که دردی که الان دارم میکشمو اونم تجربه کنه بعد اینکه با ها را هماهنگ کردم که سه جینو اذیت کنن از مدرسه به سرعت اومدم بیرون حالم خیلی بد بود میتونم بگم داغون بودن
خواستم دنبالش برم ولی چن نفر اومدن و جلومو گرفتن و نزاشتن برم
سه جین: هی هی ولم کنید
هرچی داد میزدم ولم نمیکردن ازین حرفش که زد مطمئن بودم که ازین به بعد قراره مدرسه رو برام جهنم کنه ولی چرا من که کاری نکردم چرا
°جیمین ویو°
امروز میخواستم به سه جین بگم که دوسش دارم واقعا تنها دختری بود که تونسته بود اینجوری تحت تاثیر قرارم بده ولی خب اشتباه فک میکردم چون اون مث بقیه دخترا که نبود هیچ حتی بدتر از اونا بود فقطنقش یه دختر معصومو بازی میکرد البته اینو به لطف دوستم ها را فهمیدم قبله اینکه برم پشت بوم که به سه جین بگم ها را جلومو گرفت و گفتکه باید ی چیزیو بهم بگه اولش مخالفت کردم و گفتم کار دارم دل تو دلم نبود که بهش بگم چه حسی بهش دارم ولی به اسرار ها را قبول کردم تا چن دقیقه دیگم صبر کنم ولی با عکسایی که ها را نشون داد و حرف هایی که راجب سه جین زد اون همه ذوقم کور شد ها را داشت حرف میزد ولی من چیزی جز صدای شکستن قلبم نمیشنیدم خیلی خیلی غیرقابل حضم بود
هیچوقت فکر نمیکردم همچین ادمی باشه تو عمرم برای اولین بار عاشقکسی شدم که اونم اینجوری دلمو شکست کاری میکنم که دردی که الان دارم میکشمو اونم تجربه کنه بعد اینکه با ها را هماهنگ کردم که سه جینو اذیت کنن از مدرسه به سرعت اومدم بیرون حالم خیلی بد بود میتونم بگم داغون بودن
۸.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.