پدرخوانده Part:6
بچه هااا ممنون به خاطر حمایت هاتوننننن
ملسییییی امیدوارم از این پارت هم حمایت کنید
که یهوو بابا گفت
کوک: هااا ا.ت معذرت میخوام ببخشید ببینم دردت که نگرفت....به دستش نگاه کردم دیدم قرمز قرمز شده بودیکم دستش رو مالیدم و گفتم
کوک:درد میکنه
ا.ت: نه درد نمیکنه
کوک:راستش رو بگو
ا.ت:فقط یکم درد میکنه
کوک: دستش رو بوسیدم و گفتم ببخشید یهوو عصبی شدم
ا.ت:اشکال نداره
کوک:بیا بریم خرید باشه
ا.ت:اوهوممم..... بعد اون حرف بابا رفتیم کلی لباس خریدیم از لوازم ارایشی تا لباس های مجلسی و.... همینجوری داشتیم میرفتیم که یهوو چشمم خورد به یه ناخون مصنوعی خیلی کیوت و خوشگل پوشگل بود همینجوری داشتم بهش نگا می کردم که بابا گفت
ویو کوک
با ا.ت رفتیم کلی لباس و چیز میز دیگه خریدیم همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو ا.ت نگاهش افتاد به یه چیزی نگاهش رو دنبال کردم داره به یه ناخن مصنوعی کیوت نگاه میکنه گفتم
کوک: میخوایش برات بخرم
ا.ت: چییی نه نمیخوام ممنون
کوک: چراا میدونم میخوایش برات بخرم
ا.ت: نه فقط یهو نگاهم رفت روش
کوک:*کارتش رو داد بهش*بیا برو بخرش اینم رمزش
ا.ت: اما...
کوک:برو دیگه
ا.ت: باشه *ذوق زده*
کوک: کوچولو داره میمیره که براش بخرم بعد میگه نمیخوام*تک خنده* منتظر ا.ت بودم که یهو یکی دستش رو دور بازوم حلقه کرد بهش نگاه کردم یونا بود هه دختره هرزه ببین چه لباسی پوشیده دستمو ازش جدا کردم که گفت
یونا: یااا چرا اینطوری میکنی هااا من که گفتم برام پاپوش درست کردن
کوک: نه بابا
یونا: واقعا دارم....
(ا.ت وارد میشود)
کوک: خریدیش خرگوش بابا
ا.ت: اوهوممم
یونا:این دیگه کیه هااا
کوک: بیا بریم ا.ت
یونا: یا باتوم هااا چرا جواب نمیدی
کوک: *نگاه های ترسناک* به تو مربوط نیست فهمیدی هرزه حالا هم برو پی کارت
یونا:چی چی تو..تو به من گفتی هرزه
کوک: بدون توجه به حرف هاش با ا.ت رفتیم به سمت ماشین ا.ت تموم مدت ساکت بود یچ حرفی نزد اخه یه دختر چرا این قدر ارومه هیچی نمیگه وسایل هارو گذاشتیم تو ماشین و بعد حرکت کردیم که گفت
ا.ت: اممم میگم اجازه هست یه سوال بپرسم؟
کوک: اوهوممم
ا.ت: اون کی بود؟؟؟
کوک:.....
خب خب بچه ها اینم از پارت ۶ امید وارم حمایت بشه
لایک:۱۴
کامنت:۱۷
بوس بوس به روی ماهتون☆☆☆
ملسییییی امیدوارم از این پارت هم حمایت کنید
که یهوو بابا گفت
کوک: هااا ا.ت معذرت میخوام ببخشید ببینم دردت که نگرفت....به دستش نگاه کردم دیدم قرمز قرمز شده بودیکم دستش رو مالیدم و گفتم
کوک:درد میکنه
ا.ت: نه درد نمیکنه
کوک:راستش رو بگو
ا.ت:فقط یکم درد میکنه
کوک: دستش رو بوسیدم و گفتم ببخشید یهوو عصبی شدم
ا.ت:اشکال نداره
کوک:بیا بریم خرید باشه
ا.ت:اوهوممم..... بعد اون حرف بابا رفتیم کلی لباس خریدیم از لوازم ارایشی تا لباس های مجلسی و.... همینجوری داشتیم میرفتیم که یهوو چشمم خورد به یه ناخون مصنوعی خیلی کیوت و خوشگل پوشگل بود همینجوری داشتم بهش نگا می کردم که بابا گفت
ویو کوک
با ا.ت رفتیم کلی لباس و چیز میز دیگه خریدیم همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو ا.ت نگاهش افتاد به یه چیزی نگاهش رو دنبال کردم داره به یه ناخن مصنوعی کیوت نگاه میکنه گفتم
کوک: میخوایش برات بخرم
ا.ت: چییی نه نمیخوام ممنون
کوک: چراا میدونم میخوایش برات بخرم
ا.ت: نه فقط یهو نگاهم رفت روش
کوک:*کارتش رو داد بهش*بیا برو بخرش اینم رمزش
ا.ت: اما...
کوک:برو دیگه
ا.ت: باشه *ذوق زده*
کوک: کوچولو داره میمیره که براش بخرم بعد میگه نمیخوام*تک خنده* منتظر ا.ت بودم که یهو یکی دستش رو دور بازوم حلقه کرد بهش نگاه کردم یونا بود هه دختره هرزه ببین چه لباسی پوشیده دستمو ازش جدا کردم که گفت
یونا: یااا چرا اینطوری میکنی هااا من که گفتم برام پاپوش درست کردن
کوک: نه بابا
یونا: واقعا دارم....
(ا.ت وارد میشود)
کوک: خریدیش خرگوش بابا
ا.ت: اوهوممم
یونا:این دیگه کیه هااا
کوک: بیا بریم ا.ت
یونا: یا باتوم هااا چرا جواب نمیدی
کوک: *نگاه های ترسناک* به تو مربوط نیست فهمیدی هرزه حالا هم برو پی کارت
یونا:چی چی تو..تو به من گفتی هرزه
کوک: بدون توجه به حرف هاش با ا.ت رفتیم به سمت ماشین ا.ت تموم مدت ساکت بود یچ حرفی نزد اخه یه دختر چرا این قدر ارومه هیچی نمیگه وسایل هارو گذاشتیم تو ماشین و بعد حرکت کردیم که گفت
ا.ت: اممم میگم اجازه هست یه سوال بپرسم؟
کوک: اوهوممم
ا.ت: اون کی بود؟؟؟
کوک:.....
خب خب بچه ها اینم از پارت ۶ امید وارم حمایت بشه
لایک:۱۴
کامنت:۱۷
بوس بوس به روی ماهتون☆☆☆
۹.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.