I missed you تک پارتی
هوا سرد و بارونی بود خیابونا و کوچه های سئول خلوت بودن فقط اون بود که داشت با لباس نازک زیر بارون گریه میکرد برای دوست پسره مافیاش که دیگه رفته:)
ا/ت:تهیونگا تو بهم قول داده بودی هق گفته بودی ولم نمیکنی لعنتی چرا رفتی چرااا چرا ترکم کردی اگه تو نباشی کی میخواد از من محافظت کنه کی میخواد بیبی صدام کنه کی میخواد دوستم داشته باشه لعنتی هاا حداقل ترکم کردی اون ویدیو چی بود که درست کرده بودی تو رفتی و بهم گفتی برمیگردم چطوری اخه ها چطوری میخوای برگردی دلم واسه طعم لبات خیلی تنگ شده
فلش بک
ویدیو تهیونگ: ا/ت الان که داری این ویدیو نگاه میکنی من دیگه نیستم ولی زود برمیگردم قول میدم باشه بیبی ببین فکر اومدن پیش منو نکن باشه زندگیتو بکن تا وقتی که من برگردم بهت قول میدم میام دنبالت(لبخند)
زمان حال
"داشت توی خیابون خلون زیر بارون گریه میکرد و فقط از دوست پسرش حرف میزد اون خیلی دلتنگ معشوقش بود ولی چه حیف که اون ترکش کرده بود!:)
توی این فکرا بود یه وون مشکی جلوش ظاهر شد و دو تا قول بیابونی از وون اومدن پایین و دستاشو گرفتن و چشماشو بستن اون فقط داشت گریه میکرد و میگفت" ولم کنید ا/ت رو انداختن روی صندلی وون و درو بستن همجا ساکت بود که ا/ت گرمای لبای یکیو روی لباش حس کرد اما سریع از جدا شد
ا/ت: کثافت ولم کن هنوز رد لبای تهیونگم روی لبم بود توی عوضی اونو......
👤: اروم باش عزیزم نفس بگیر
ا/ت: من عزیزه تو نیستم(خیلی بلند داد زد)
👤: ا/ت تو چرا انقدر عصبی شدی؟؟
ویو ا/ت
وقتی گفت ا/ت یه لحظه یاد تهیونگ افتادم صدای این غریبه خیلی شبیه صدای تهیونگ بود
ا/ت: تو اسم منو از کجا میدونی
👤: چون میشناسمت توام منو میشناسی
ا/ت: ببند دهنتو من ادمای کثیفی مثل تورو نمیشناسم چشمامو باز کن زود باش
(نکته دستای ا/ت بستس)
ویو 👤
چشماشو باز کردم اخ که چقدر دلم واسشون تنگ شده بود هنوزم همونطور مظلوم بودن و کیوت رنگ چشماشو دوست داشتم<عسلی>
ا/ت ویو
وقتی چشمامو باز کرد ا.. ا.. اون ته ته بود نفسم توی سینم حبس شد نمیتونستم این صحنه زیبا رو حضم کنم اون واقعا خودش بود تهیونگه من بود ددی من بود دلم بی نهایت براش تنگ شده بود
ا/ت: ت.. ت.. تهیو.. تهیونگ
ته ته: بیب
پریدم بغل تهیونگ هی گردنش و بو میکردم و میبوسیدم
ا/ت: دلم خیلی برات تنگ شده بود(داد و گریه شدید)
ته ته: منم دلم برات تنگ شده بود بیبی(گریه اروم)
از تهیونگ جدا شدم و لباشو بوسیدم زبونم و توی دهنش تکون میدادم و زبونامون بهم برخورد میکرد همینطور ادامه دادیم بعد از ۵ مین نفس کم اوردیم و از هم جدا شدم
ا/ت: توی این دوسال کجا بودی ها چرا ترکم کردی تو جلوی چشمای خودم خاک کردن ولی الان چرا چیشده تهیونگ؟؟
ته ته: یکی از دشمنام منو تهدید کرد که یا تورو میشکه یا منو منم مجبور شدم صحنه سازی کنم که مثلا تصادف کردم و مردم و توی امریکا بودم حالا بعد دوسال بهم گفتن که اون دشمنم مرده و من برگشتم پیشت
ا/ت: خیلی خوشحالم که برگشتی ددی من
ته ته: منم خیلی خوشحالم
ا/ت: میشه منو توی قلبت زندانی کنی اونجا جام خیلی امنه
ته ته: تو همین الانشم گروگان قلب منی:)
ا/ت:تهیونگا تو بهم قول داده بودی هق گفته بودی ولم نمیکنی لعنتی چرا رفتی چرااا چرا ترکم کردی اگه تو نباشی کی میخواد از من محافظت کنه کی میخواد بیبی صدام کنه کی میخواد دوستم داشته باشه لعنتی هاا حداقل ترکم کردی اون ویدیو چی بود که درست کرده بودی تو رفتی و بهم گفتی برمیگردم چطوری اخه ها چطوری میخوای برگردی دلم واسه طعم لبات خیلی تنگ شده
فلش بک
ویدیو تهیونگ: ا/ت الان که داری این ویدیو نگاه میکنی من دیگه نیستم ولی زود برمیگردم قول میدم باشه بیبی ببین فکر اومدن پیش منو نکن باشه زندگیتو بکن تا وقتی که من برگردم بهت قول میدم میام دنبالت(لبخند)
زمان حال
"داشت توی خیابون خلون زیر بارون گریه میکرد و فقط از دوست پسرش حرف میزد اون خیلی دلتنگ معشوقش بود ولی چه حیف که اون ترکش کرده بود!:)
توی این فکرا بود یه وون مشکی جلوش ظاهر شد و دو تا قول بیابونی از وون اومدن پایین و دستاشو گرفتن و چشماشو بستن اون فقط داشت گریه میکرد و میگفت" ولم کنید ا/ت رو انداختن روی صندلی وون و درو بستن همجا ساکت بود که ا/ت گرمای لبای یکیو روی لباش حس کرد اما سریع از جدا شد
ا/ت: کثافت ولم کن هنوز رد لبای تهیونگم روی لبم بود توی عوضی اونو......
👤: اروم باش عزیزم نفس بگیر
ا/ت: من عزیزه تو نیستم(خیلی بلند داد زد)
👤: ا/ت تو چرا انقدر عصبی شدی؟؟
ویو ا/ت
وقتی گفت ا/ت یه لحظه یاد تهیونگ افتادم صدای این غریبه خیلی شبیه صدای تهیونگ بود
ا/ت: تو اسم منو از کجا میدونی
👤: چون میشناسمت توام منو میشناسی
ا/ت: ببند دهنتو من ادمای کثیفی مثل تورو نمیشناسم چشمامو باز کن زود باش
(نکته دستای ا/ت بستس)
ویو 👤
چشماشو باز کردم اخ که چقدر دلم واسشون تنگ شده بود هنوزم همونطور مظلوم بودن و کیوت رنگ چشماشو دوست داشتم<عسلی>
ا/ت ویو
وقتی چشمامو باز کرد ا.. ا.. اون ته ته بود نفسم توی سینم حبس شد نمیتونستم این صحنه زیبا رو حضم کنم اون واقعا خودش بود تهیونگه من بود ددی من بود دلم بی نهایت براش تنگ شده بود
ا/ت: ت.. ت.. تهیو.. تهیونگ
ته ته: بیب
پریدم بغل تهیونگ هی گردنش و بو میکردم و میبوسیدم
ا/ت: دلم خیلی برات تنگ شده بود(داد و گریه شدید)
ته ته: منم دلم برات تنگ شده بود بیبی(گریه اروم)
از تهیونگ جدا شدم و لباشو بوسیدم زبونم و توی دهنش تکون میدادم و زبونامون بهم برخورد میکرد همینطور ادامه دادیم بعد از ۵ مین نفس کم اوردیم و از هم جدا شدم
ا/ت: توی این دوسال کجا بودی ها چرا ترکم کردی تو جلوی چشمای خودم خاک کردن ولی الان چرا چیشده تهیونگ؟؟
ته ته: یکی از دشمنام منو تهدید کرد که یا تورو میشکه یا منو منم مجبور شدم صحنه سازی کنم که مثلا تصادف کردم و مردم و توی امریکا بودم حالا بعد دوسال بهم گفتن که اون دشمنم مرده و من برگشتم پیشت
ا/ت: خیلی خوشحالم که برگشتی ددی من
ته ته: منم خیلی خوشحالم
ا/ت: میشه منو توی قلبت زندانی کنی اونجا جام خیلی امنه
ته ته: تو همین الانشم گروگان قلب منی:)
۱۵.۲k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.