دکتر مافیا پارت ۲۱
_________
کوک: چیشده آنا
بنگگگگ
صدای شلیک اومد آنا خشکش زد و هرکسی اونجا بود جیغ میزد و فرار میکرد
یدفعه آنا افتاد
کوک: انااااااااااا
سریع رفت سمتش خونریزی داشت! تیر به آنا خورده بود
کوک: آنا آنا بلند شو خواهش میکنم(گریه)
انا: ا....ا/ت ن....یست
تهیونگ: چی یعنی چی نیست
ولی آنا جوابی نمیداد بیهوش شده بود
تهیونگ: زودباش باید بریم بیمارستان
کوک:باشه (بغض)
کوک و تهیونگ سوار ماشین میشن تهیونگ ماشین رو میروند و کوک هم آنا رو همش صدا میکرد و خواهش میکرد بلند بشه ولی فایده ای نداشت
بعد چندمین رسیدن بیمارستان آنا رو بردن اتاق عمل دکترا گفتن وضع وخیمی داره
کوک: تهیونگ اگه آنا بیدار نشه من چیکار کنم من بعد چندسال پیداش کردم هنوزم یه ماه نشده هم نشده پیداش کردم(گریه خیلی شدید)
تهیونگ: هیس کوک آروم باش بیدار میشه مطمعنم بیدار میشه
وقتی کوک کمی آروم شد بلند شد و به نامجون زنگ زد
تهیونگ: سلام نامجون هیونگ خوبی؟(ناراحت)
نامجون: به به ببین بلاخره کی یادی از ما کرد من خوبم تو چطوری
تهیونگ: افتضاح خواهر کوک تیر خورده و ا/ت هم دزدین میخواستم بگم ببینم میتونی ا/ت رو پیدا کنی؟(ناراحت)
نامجون: کوک خواهرشو پیدا کرده؟؟؟ چرا نگفتید
ا/ت هم پیدا میکنم ولی همه چیز رو بعدا باید بهم بگی باشه؟
تهیونگ: باشه بعد میشه به اعضا هم زنگ بزنی بیان کوک داره خودشو میکشه(ناراحت)
نامجون: باشه زنگ میزنم کار دیگه ای نیست؟
تهیونگ : نه ممنون هیونگ(ناراحت)
نامجون: خواهش
بیب بیب بیب
کوک: چیشده آنا
بنگگگگ
صدای شلیک اومد آنا خشکش زد و هرکسی اونجا بود جیغ میزد و فرار میکرد
یدفعه آنا افتاد
کوک: انااااااااااا
سریع رفت سمتش خونریزی داشت! تیر به آنا خورده بود
کوک: آنا آنا بلند شو خواهش میکنم(گریه)
انا: ا....ا/ت ن....یست
تهیونگ: چی یعنی چی نیست
ولی آنا جوابی نمیداد بیهوش شده بود
تهیونگ: زودباش باید بریم بیمارستان
کوک:باشه (بغض)
کوک و تهیونگ سوار ماشین میشن تهیونگ ماشین رو میروند و کوک هم آنا رو همش صدا میکرد و خواهش میکرد بلند بشه ولی فایده ای نداشت
بعد چندمین رسیدن بیمارستان آنا رو بردن اتاق عمل دکترا گفتن وضع وخیمی داره
کوک: تهیونگ اگه آنا بیدار نشه من چیکار کنم من بعد چندسال پیداش کردم هنوزم یه ماه نشده هم نشده پیداش کردم(گریه خیلی شدید)
تهیونگ: هیس کوک آروم باش بیدار میشه مطمعنم بیدار میشه
وقتی کوک کمی آروم شد بلند شد و به نامجون زنگ زد
تهیونگ: سلام نامجون هیونگ خوبی؟(ناراحت)
نامجون: به به ببین بلاخره کی یادی از ما کرد من خوبم تو چطوری
تهیونگ: افتضاح خواهر کوک تیر خورده و ا/ت هم دزدین میخواستم بگم ببینم میتونی ا/ت رو پیدا کنی؟(ناراحت)
نامجون: کوک خواهرشو پیدا کرده؟؟؟ چرا نگفتید
ا/ت هم پیدا میکنم ولی همه چیز رو بعدا باید بهم بگی باشه؟
تهیونگ: باشه بعد میشه به اعضا هم زنگ بزنی بیان کوک داره خودشو میکشه(ناراحت)
نامجون: باشه زنگ میزنم کار دیگه ای نیست؟
تهیونگ : نه ممنون هیونگ(ناراحت)
نامجون: خواهش
بیب بیب بیب
۷.۹k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.