Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
حنانه:میدونی ابجی خودم خسته شدم دوست دارم برم یکجا ک هیچکس منو نشناسه
دریا: میخوای من جات وایسم شرکت تو بری یک مسافرت
حنانه: یعنی میشه؟
دریا: اره چرا نشه یاد میگیرم بلد نیستم ولی تو یک مسافرت برو
حنانه: پس بزار به بابا بگم خداکنه به قبول کنه من ک از خدامه
(کامیار اصلی)
کامیار: بدنم درد میکنه
دلسا: منم دیگ دارم میمیرم
کامیار: هرچی میکشیم از دست توو حیوانهه پلشتت
دلسا: خواهر دوست دخترتویی به من چه
کامیار: الان کو دریا یعنی خبردار نشده
دلسا: با اون پوست هایی ک اون دختره برای اون تا دلقک درست کرد بعید میدونم بشناسه دریا ادم تیزبینه ولی خب فکر کنم زیاد ضایع بازی درنیارن
کامیار: الان ۱ ماه مارو انداختن تو این اتاق نور ندیدیم مثل خونشام ها شدیم
دلسا: نمدونم اصلا منو چرا تو این انتقام اوردن
کامیار: تو هول بازی دراوردی
دلسا:من تا موقع شمال هول بازی دراوردم بقیش ک اون دختره بود
کامیار: چقدر دل دریا رو شکوندنن نکنه گریه کنه چشم هایی قشنگش خراب بشه
(دریا)
همنجور با حنانه صحبت میکردیم ک گوشیش زنگ خورد رفت بیرون همنجور پاهامو تکون میداد پام خورد به زیرتخت و به یک چیزی توجه رو جلب کرد با پاهام اونو اوردم بیرون دیدم دستبند دلسا همونی ک خودم براش درست کرده بودم مات مونده بودم دستبند دلسا خونه ما اتاق حنانه زیر تخت یعنی چی دستبند انداختم سرجاش به دستبند خودم ک کامیار بهم داده بود نگاه کردم همنجور داشتم باهاش ور میرفتم دستم خورد بهش و روشن شد و از کیف حنانه صدای امد ک حنانه امد تو اتاق
حنانه: چیشده دریا صدای چی
رفتم کیف حنانه رو ورداشتم و ریختم لوازم هاشو رو زمین ک دستبند کامیار دیدم
حنانه:چیکار میکنی دست به لوازم هام نزن
دستبند ورداشتم و حنانه مثل جن زده ها لوازم هاشو جمع میکرد
دریا: دستبند کامیار دست تو چیکار میکنه(باداد)
حنانه: نمدونم
دریا: ع اینو نمدونی دستبند دلسا چی؟
حنانه: چی میگی برو از اتاقم بیرون
امیر بابام مامانم امدن
مامان: چیشده دریا چیشده حنانه؟
دریا:از ایشون بپرس ک چیشده من موقع ک با کامیار فرار کردم و رفتیم شمال برام تولد گرفتن کادو تولد بهم یک دستبند داد ک وقتی روش میزنی طرف مقابلت ک این دستبند داره اون میفهمه ک تو نیاز به کمک داری و صدا میده من الان اتفاقی دستم خورد به این دستبند و صدای دستبند مقابل ک مال کامیار از کیف حنانه اکبری امد و دوم دستبند دلسا
حنانه:میدونی ابجی خودم خسته شدم دوست دارم برم یکجا ک هیچکس منو نشناسه
دریا: میخوای من جات وایسم شرکت تو بری یک مسافرت
حنانه: یعنی میشه؟
دریا: اره چرا نشه یاد میگیرم بلد نیستم ولی تو یک مسافرت برو
حنانه: پس بزار به بابا بگم خداکنه به قبول کنه من ک از خدامه
(کامیار اصلی)
کامیار: بدنم درد میکنه
دلسا: منم دیگ دارم میمیرم
کامیار: هرچی میکشیم از دست توو حیوانهه پلشتت
دلسا: خواهر دوست دخترتویی به من چه
کامیار: الان کو دریا یعنی خبردار نشده
دلسا: با اون پوست هایی ک اون دختره برای اون تا دلقک درست کرد بعید میدونم بشناسه دریا ادم تیزبینه ولی خب فکر کنم زیاد ضایع بازی درنیارن
کامیار: الان ۱ ماه مارو انداختن تو این اتاق نور ندیدیم مثل خونشام ها شدیم
دلسا: نمدونم اصلا منو چرا تو این انتقام اوردن
کامیار: تو هول بازی دراوردی
دلسا:من تا موقع شمال هول بازی دراوردم بقیش ک اون دختره بود
کامیار: چقدر دل دریا رو شکوندنن نکنه گریه کنه چشم هایی قشنگش خراب بشه
(دریا)
همنجور با حنانه صحبت میکردیم ک گوشیش زنگ خورد رفت بیرون همنجور پاهامو تکون میداد پام خورد به زیرتخت و به یک چیزی توجه رو جلب کرد با پاهام اونو اوردم بیرون دیدم دستبند دلسا همونی ک خودم براش درست کرده بودم مات مونده بودم دستبند دلسا خونه ما اتاق حنانه زیر تخت یعنی چی دستبند انداختم سرجاش به دستبند خودم ک کامیار بهم داده بود نگاه کردم همنجور داشتم باهاش ور میرفتم دستم خورد بهش و روشن شد و از کیف حنانه صدای امد ک حنانه امد تو اتاق
حنانه: چیشده دریا صدای چی
رفتم کیف حنانه رو ورداشتم و ریختم لوازم هاشو رو زمین ک دستبند کامیار دیدم
حنانه:چیکار میکنی دست به لوازم هام نزن
دستبند ورداشتم و حنانه مثل جن زده ها لوازم هاشو جمع میکرد
دریا: دستبند کامیار دست تو چیکار میکنه(باداد)
حنانه: نمدونم
دریا: ع اینو نمدونی دستبند دلسا چی؟
حنانه: چی میگی برو از اتاقم بیرون
امیر بابام مامانم امدن
مامان: چیشده دریا چیشده حنانه؟
دریا:از ایشون بپرس ک چیشده من موقع ک با کامیار فرار کردم و رفتیم شمال برام تولد گرفتن کادو تولد بهم یک دستبند داد ک وقتی روش میزنی طرف مقابلت ک این دستبند داره اون میفهمه ک تو نیاز به کمک داری و صدا میده من الان اتفاقی دستم خورد به این دستبند و صدای دستبند مقابل ک مال کامیار از کیف حنانه اکبری امد و دوم دستبند دلسا
۹.۸k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.