ببخشید دیر گذاشتم و مرسییی بابت حمایتا
ببخشید دیر گذاشتم و مرسییی بابت حمایتا
ایندفعه برا جبران زیاد مینویسم
گیلیگیلیگیلی🥰
part 20
نویسنده
لونا رو بردن و رفتن که کوک
گفت : اینجوری نمیشه که باید ی راهی پیدا کنیم.
لوگان :کوک راست میگه ، لونا اون همه تلاش
نکرده که آخر سرنوشتش اینجوری بشه.
رئیس : هیچ راهی وجود نداره .
جیمین : چرا خب.
رئیس : اگه سعی کنیم لونا رو بدزدیم یا
همچین چیزی ، لی آدم ضعیفی نیست .
تهیونگ : خب ماهم ضعیف نیستیم .
رئیس : منظورم این نیست ، اگر به کاری
اقدام کنیم ممکنه سر لونا بلایی بیاره.
کوک : الان مثلا جاش امنه .
رئیس : بهتر از اینه که خطری تهدیدش کنه
3 روز بعد کارت عروسی لونا و لی رسید ،
جونگ کوک تو این ۳ روز کلا تو خودش
ازش هیچی هم میپرسیدن جواب سر بالا میداد .
عروسی
کوک واقعا ناراحت بود و دوست نداشت بره
ولی دوست داشت لونا رو ببینه پس رفت
کوک
لونا واقعا زیبا شده بود ولی ولی من اون بغض تو چشماش و حس میکردم ،
فرشته ی قشنگم ی روز آزادت میکنم
چه امیدوارم اون روز نزدیک باشه
نویسنده
عاقد کلی چیز میز گفت و ازدواجشون ثبت شد ولی بعدش همه ی مهمونا میگفتن که همو ببوسین لی خودشو نزدیک لونا کرد که
لونا ازش فاصله گرفت و
گفت : ببخشید ولی این ی موضوع شخصیه و به دیگران فکر نکنم ربطی نداشته باشه
لی دم گوش لونا ی چیزی گفت که لونا خشکش زد .
موقع خدافظی لونا اصلا به کوک و لوگان و تهیونگینا محل نداد
داشتن سوار ماشین میشدن که........
شرطا🌑
لایک بالای ۱۲
ایندفعه برا جبران زیاد مینویسم
گیلیگیلیگیلی🥰
part 20
نویسنده
لونا رو بردن و رفتن که کوک
گفت : اینجوری نمیشه که باید ی راهی پیدا کنیم.
لوگان :کوک راست میگه ، لونا اون همه تلاش
نکرده که آخر سرنوشتش اینجوری بشه.
رئیس : هیچ راهی وجود نداره .
جیمین : چرا خب.
رئیس : اگه سعی کنیم لونا رو بدزدیم یا
همچین چیزی ، لی آدم ضعیفی نیست .
تهیونگ : خب ماهم ضعیف نیستیم .
رئیس : منظورم این نیست ، اگر به کاری
اقدام کنیم ممکنه سر لونا بلایی بیاره.
کوک : الان مثلا جاش امنه .
رئیس : بهتر از اینه که خطری تهدیدش کنه
3 روز بعد کارت عروسی لونا و لی رسید ،
جونگ کوک تو این ۳ روز کلا تو خودش
ازش هیچی هم میپرسیدن جواب سر بالا میداد .
عروسی
کوک واقعا ناراحت بود و دوست نداشت بره
ولی دوست داشت لونا رو ببینه پس رفت
کوک
لونا واقعا زیبا شده بود ولی ولی من اون بغض تو چشماش و حس میکردم ،
فرشته ی قشنگم ی روز آزادت میکنم
چه امیدوارم اون روز نزدیک باشه
نویسنده
عاقد کلی چیز میز گفت و ازدواجشون ثبت شد ولی بعدش همه ی مهمونا میگفتن که همو ببوسین لی خودشو نزدیک لونا کرد که
لونا ازش فاصله گرفت و
گفت : ببخشید ولی این ی موضوع شخصیه و به دیگران فکر نکنم ربطی نداشته باشه
لی دم گوش لونا ی چیزی گفت که لونا خشکش زد .
موقع خدافظی لونا اصلا به کوک و لوگان و تهیونگینا محل نداد
داشتن سوار ماشین میشدن که........
شرطا🌑
لایک بالای ۱۲
۱.۱k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.