V... RHS:
V... RHS:
ارسلان: لجباز نباش دیا خانوم
__________________________________________
مهشاد: مهراببب
مهراب : ها ؟
مهشاد: بی ادب میگم من میخوام بخوابم تو برو بیرون
مهراب : نخیر مهشاد جان
مهشاد : برو بیرون محمد مهراب جان
مهراب : ولو شدم رو تخت
مهشاد : جیقی زدم که بچه ها ریختن تو اتاق
نیکا : چه مرگتونه
پانیذ: باز این مهراب کرم ریخته
ممد : شبتون بخیر دوستان
پانیذ: ممد اگه بخوابی میکشم خودمو هااااا
ممد : تبسمو زیر بغل زدم و از اتاق بیرون رفتم
دیانا : با ارسلان برگشتیم تو اتاق و باهم خوابیدیم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
دیانا: با حالت بدی از خواب بیدار شدم که سریع رفتم توی دسشویی
مهشاد : دیانا رو دیدم که حجوم برد سمت دسشویی و سریع دنبالش رفتم
دیانا: معدم داشت میومد تو حلقم
مهشاد : سریع دخترا رو صدا کردم و الان همه دخترا پشت در بودن
ارسلان: لجباز نباش دیا خانوم
__________________________________________
مهشاد: مهراببب
مهراب : ها ؟
مهشاد: بی ادب میگم من میخوام بخوابم تو برو بیرون
مهراب : نخیر مهشاد جان
مهشاد : برو بیرون محمد مهراب جان
مهراب : ولو شدم رو تخت
مهشاد : جیقی زدم که بچه ها ریختن تو اتاق
نیکا : چه مرگتونه
پانیذ: باز این مهراب کرم ریخته
ممد : شبتون بخیر دوستان
پانیذ: ممد اگه بخوابی میکشم خودمو هااااا
ممد : تبسمو زیر بغل زدم و از اتاق بیرون رفتم
دیانا : با ارسلان برگشتیم تو اتاق و باهم خوابیدیم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
دیانا: با حالت بدی از خواب بیدار شدم که سریع رفتم توی دسشویی
مهشاد : دیانا رو دیدم که حجوم برد سمت دسشویی و سریع دنبالش رفتم
دیانا: معدم داشت میومد تو حلقم
مهشاد : سریع دخترا رو صدا کردم و الان همه دخترا پشت در بودن
۲۰.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.